the Memories/خاطرات دنیایی رو تصور کن که از دید تو پنهان شده اما دقیقا جلوی چشمت قرار داره. دنیایی که حتی در خوابت هم نمیتونستی ببینی اما الان جلوته. دنیایی که برخلاف ظاهر زیبا و دلفریبش راز های تاریک زیادی رو در خودش پنهان کرده. *** <راستی... من قبل از قبول کردن این بیمار با تمام دکترهای قبلیش صحبت کردم البته دکتر های زنده!... اوائل تو ردهٔ هشتم بوده اما دوتا از دکترهاش رو تو ماه کامل کشته و به معنای واقعی تکه تکه کرده. بعد از اون به ردهٔ آخر منتقل شده و رفتن به سلولش تو ماه های کامل ممنوع شده... در تمام این چهار سال نه تنها حرف نمیزده و جواب سوالات رو نمیداده بلکه به هیچکدوم از دکترها حتی سلام هم نمیکرده... اما از دو شب پیش که من رفتم پیشش خیلی شیک بهم سلام کرد و جواب تمام سوالاتم رو کامل داد و خیلی نرم ازم تشکر و خداحافظی کرد... خلاصه که مواظب باش باهاش مهربون باش و حواست باشه. ممکنه با توام کنار بیاد و این به نفعته... دوستدار تو دارسی> *** (( تو کی... یا چی هستی؟ )) پسر نیشخند معناداری به چهرهی متعجب دختر زد؛ نیشخندی که آیسل حتی نمیخواست به معنای پشتش فکر کنه. (( چیزی که حتی فکرشم نمیکنی! )) Couple:Taehyung/Girl, Jungkook/Girl Genre:Vampire, Fantasy, Horror, Action, Werewolf and... Writer:bunny_kooki