_اهریمنم میشی؟ تا جایی که حتی برام آدمم بکشی؟ پسری که انگشتاش رو با کنجکاوی و لذت توی لاشهی سگی حرکت میداد و جز به جز اعضای حیوان مرده رو چک میکرد در جواب سوال بی احساسش لبخند بامزهای تحویلش داد. جوری که انگار ازش یه شیشه نوتلا خواسته بود دستش رو از جسد حیوان بختبرگشته بیرون کشید و خیره به صورت جدیش خیلی غلیظ و پشت سرهم گفت. _البته... با کمال میل... با لذت... پسر ایستاده بعد تایید سه بخشیش لحظهای سکوت کرد و شیطنت وار یکی از انگشتای کثیف وخونیش رو به دهن گذاشت و مکید. وقتی خوب تمیزش کرد با چشمهای درخشان و ترسناکش جلو اومد و زیر نگاه سردش سرخوش پلکی بهم کوبید. _مثلا میتونم چشمای ریز و درشت هر کسی رو که بخوای برات در بیارم و به عنوان مزه توی گیلاست بندازم... روانی مو مشکی با زدن لبخند دندون نمایی بقیهی انگشتای خونی و کثیفش رو روی قلب کوبنده اش گذاشت و چنگی به سینهی فشردهاش انداخت. _به شرطی که آخرش به عنوان هدیه این قلب کوچولو و نازت رو از سینه ات بیرون بکشم و به یه عروسک بی جون و بغلی تبدیلت کنم...قبوله؟... عنوان: مُهر اهریمن کاپل: چانبک... هونهان...All Rights Reserved