៸៸ توسکا ៸៸ ៹ ژانر: انگست، کلاسیک، روانشناختی، فلسفی ៹ کاپل:ویکوک ៹ خلاصه: در سال ۱۹۳۹ که تاریک ترین دوره در تاریخ جهان نامگذاری شد،نور امید نیمی از دلباختههای طبقهی رعیت به خاموشی محکوم شد.کیم تهیونگ،هدایتکنندهی ارتش اسکاتلند،حالا برای محافظت از کشورش و رز جاودانهای که جایی تو ایستگاه مرکزی پیترهد جا گذاشته،جونش رو به خطر میندازه و وارد میدون جنگ میشه... ៹ برشی از داستان: "چیزی که بیشتر از همه من رو میترسوند، این بود که یک روز صبح با صدای غرشِ تیربار از خواب بیدار شم و ببینم دشمن همهجا رو گرفته... برای همین همیشه صدای موسیقی رو اونقدر بالا میبردی؟تا صدایی رو پیدا کنی که بتونه افکار مزاحمت رو گوشهی ذهنت زندهبهگور کنه، مگه نه؟ اما من به نوایِ دلنشینِ صدات دچارم، بیا و قلعهی شومِ افکارم رو فتح کن!" "حالا خاطرات تو از منِ وجودم زندهترن و من با تمامِ قلبی که بهنامِ تو میتپه، باور دارم که وقتی همه چیز تموم بشه، روحهای ما دوباره به هم میپیوندن و داستانِ عشقِ ما، تو نقطهی دیگهای از جهان دوباره تکرار میشه؛ و این بار پایانی خوش و آرامشی وصفنشدنی درانتظارِ ماست."All Rights Reserved