Story cover for Wall_دیوار by JungDracula
Wall_دیوار
  • WpView
    Reads 93
  • WpVote
    Votes 13
  • WpPart
    Parts 1
  • WpView
    Reads 93
  • WpVote
    Votes 13
  • WpPart
    Parts 1
Complete, First published Jul 08, 2024
____________
تاریکی...سیاهی...خون...
تنها چیز هایی بود که به خاطر داشتم. تک تک نفس هایی که میکشیدم مملو از درد و رنج بود. نمیدونستم چه اتفاقی افتاده...یا شاید نمیخواستم باور کنم، چه اتفاقی افتاده!
بعد از ده سال، هنوز هم منتظرم که در خونه ی مامان بزرگ، مثل همیشه کوبیده بشه...یادته وقتی که با مامانت به شهر میرفتی بهم میگفتی که «ماه» راه ارتباطیمون باشه؟
حالا من ده ساله که دارم با ماه حرف میزنم! میشنوی؟
ازم نخواه حرف ادم بزرگا رو باور کنم...میدونم که همش دروغه؛ تک تک اون جملاتشون رنگ و بوی دروغ داره!
ترجیح میدم پشت دیواری از جنسِ امیده برگشتنت، که بقیه اسمش رو حماقت میذارن بمونم و به انتظار بشینم...اون قدر منتظرت میشینم که در نهایت این دیوار خراب شه...
 اون زمان اسمم هم درست مثل جسم بی جونم، زیر اون پارچه ی سفید میره و از صفحه ی این روزگار تاریک ناپدید میشه...
کم کم نامرئی میشم و دیگه کسی من رو یادش نمیاد...اما بابتش ناراحت نیستم! چون اون زمان پیش تو هستم...دور از غم هام...دور از ترس هام...دور از هر چیزی...
و دوباره...این صدای خنده هامونه که جای رد اشکِ روی چهره هامون رو میگیره!
____________
-𝘊𝘰𝘶𝘱𝘭𝘦 

⤷𝘑𝘶𝘯𝘨 𝘞𝘰𝘰𝘺𝘰𝘶𝘯𝘨 & 𝘊𝘩𝘰𝘪 𝘚𝘢𝘯 ( 𝘸𝘰𝘰𝘴𝘢𝘯 )

-𝘎𝘦𝘯𝘳𝘦𝘴

⤷𝘙𝘰𝘮𝘢𝘯𝘤𝘦

⤷𝘈𝘯𝘨𝘴𝘵

⤷𝘏𝘪𝘴𝘵𝘰𝘳𝘪
All Rights Reserved
Table of contents
Sign up to add Wall_دیوار to your library and receive updates
or
#23woosan
Content Guidelines
You may also like
mind of mine [zarry] by ellannosaurus
13 parts Complete
+ اولین باری که اینجارو دیدم انقدر محوش شده بودم که تا مدت ها هر روز به عشق دیدنه این منظره ساعت ها قبل از غروب اینجا منتظر میشستم...به نظرم قشنگ ترین چیزیه که دیدم... از دیدنه اون صحنه سیر نمیشدم.بالاخره بعد از چند دقیقه که دیگه هوا تاریک شده بود و خورشید کامل غروب کرده بود،برگشتم سمتش... - ولی من چیزه زیبا تری هم دیدم با تعجب نگاهم کرد.به چشماش نگاه میکردم و سعی میکردم رنگشو تو اون تاریکی به یاد بیارم... + چی؟!چه چیزی میتونه قشنگ تر از این باشه؟! چند لحظه سکوت کردم... - این صحنه زیبا ترین چیزی نیست که دیدم،چون از بین میره...چون فقط چند دقیقه توی روز میتونی داشته باشیش...چون شیش ماهه سال،این صحنه رو به خاطر بارون یا برف و ابر از دست میدی.....پس این زیبا ترین نیست...ولی چشمای تو زیبا ترین ترکیبه رنگیه که من تا حالا دیدم...رگه های سبز یشمی ای که از بین یاقوته چشمات رد شده....همراهه اون رگه های سبز-ابی ای که دور تا دوره مردمکتو احاطه کردن.........اینا زیبا ترین چیزایین که من دیدم هری.... ******* وقتی بیدار شی و خودتو تو بدن کس دیگه پیدا کنی چیکار میکنی؟ مطمئنا یه دلیل خاص داره،نه؟ وگرنه چرا باید روحت با روح کس دیگه جا به جا بشه؟! ولی اون دلیل چیه؟؟؟ zarry stylik au Book 4 [ completed ]
You may also like
Slide 1 of 10
Kookv | رد نیش  cover
665,666,667 °To Numbers Life Is Nothing|° cover
His To Ruin | KookV cover
One Shot cover
Someone Save Me! cover
mind of mine [zarry] cover
𝐂𝐀𝐋𝐈𝐆𝐎 *ᴠᴋᴏᴏᴋ* cover
𝑀𝑦 𝑂𝑙𝑒𝑟𝑖𝑎 cover
The wrong life  cover
LOVE OF MY LIFE [complete] cover

Kookv | رد نیش

72 parts Complete

وقتی لونای پک خبر گم‌شدن همسرش را شنید، دنیا روی سرش اوار شد. او فقط یک امگای ساده بود، تازه سه سال از آمدنش به آلمان و داماد بودنش در خانواده جئون می‌گذشت. اما حالا، وسط طوفانی از خطر و بی‌ثباتی، باید دست به انتخابی دردناک می‌زد: جای خالی همسرش را پر کند یا قل یاغی و سرکش او را که دل از خاندان بریده بود را روی تخت پادشاهی بنشاند تا زمان بازگشت همسرش فرا برسد. بازی قدرت شروع شده بود، و هر تصمیمی می‌توانست سرنوشت پک تیغ را تغییر دهد. ( از خلاصه قضاوت نکنید )‌ این کار تریسام ندارد دقت کنید ندارد