_اورزولا(ᵒʳᶻᵒˡᵃ) ✪ نـــویـــســننـده:گلوریا _ gℓσяια در اون لحظه وقتی تهیونگ با خوشحالی بالا پرید و با چشم های ستاره بارونی که از تعجب و شادی برق میزدند ، لب های صورتی و بوسیدنیش که مدام تکون می خورد به جونگکوک خیره بود،تنها یک چیز در ذهنِ ارباب جئون ریشه زده بود.و اون کلمه ی خاص چیزی نبود جزء _اورزولا_ __________________ _تو چیکار کردی؟؟؟!!! +من تنم رو از دست دادم نه پاره ی تنم رو! ...............................