[ Full ]
"بعد هر قدم سرخی جادهی مرگ رد پاهام رو میپوشونه، بعد تو میگی ارتباط داشتن با دنیایی که به پایان رسیده نشونهی خوش اقبالیه؟ کنجکاوم بدونم اگه قرار بود بد اقبال باشم چی زیر پاهام رشد میکرد؟ کاکتوس یا ونوس؟"
S02 - Near The Thetford Forest
فکر نکنم برای خوندنش «اجباری» برای خوندن فصل اول وجود داشته باشه... ولی خب خوبه که بدونید کرکترهاش از کجا شکل گرفتن و صاحب زندگی شدن~
ژانر: فانتزی، امگاورس، انگست، اسمات، میستری، رمنس
رایتر: مِه Niebla
+ تمومش کن جونگکوک! دیگه تحمل این رفتارهای بچگانه ات رو ندارم!
_ من نیاز ندارم که از زبونت بشنوم دوستم داری.. چشمات تهیونگ.. چشمات میگن!
خلاصه :
جونگکوک، پسر 19ساله ای که سال اخر دبیرستانه و عاشق نقاشی عه. روحیه حساس و شکننده ای داره!!
از نظر خودش خدای بدشانسیه. طی اتفاقاتی، خانواده اش اون رو طرد میکنن .
اما چی میشه اگر اون با یه مرد سرد "همخونه" بشه ؟؟!!!
ولی یک چیزی بگم یادتون بمونه :
"گاهی وقتا بدشانسی هامونم از سَر خوش شانسی هست"؛
این رو بعدا متوجهاش میشیم.🙂
Name: Your eyes tell
Main couple : Vkook
Side couples : Namjin and (Secret)
Genre: Fluff, romance, angst, Smut🔞,slice of life, Dram, tragedy, "happy end"
Wr: Nellin&Melli
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
Highest rankings:
#1 ویکوک
#3 تهکوک
#1 تهیونگ
#3 fanfiction
#1 btsfanfic
#1 tae
تاریخ شروع: 1400/12/07
تاریخ پایان: 1402/02/29