Couse There's A Killer You Say? (DRARRY)
  • GELESEN 810
  • Stimmen 162
  • Teile 7
  • GELESEN 810
  • Stimmen 162
  • Teile 7
Abgeschlossene Geschichte, Zuerst veröffentlicht Juli 31, 2024
Couse There's A Killer You Say? 
[KILLER BY HOOSIERS ] بر اساس آهنگ 
Drarry Short. 
"نمیدونم اسم تورو چی بزارم آقای پاتر، قهرمان؟ 
تو کسی رو نجات ندادی. شرور داستان؟ تو دستت 
خالی از خونه. خوش شانس؟ نه، بعید میدونم که
فرد عادی بخواد جای تو باشه." صدایی از سایه
و گوشه اتاق اومد. هری بوی اون فرد رو حس کرد.
هری نمیتونست تشخیص بده که آلفاست یا امگا. 
(فکر کردین من از اون نویسنده های لوسی ام که
امگای کیوت و آلفا ددی خشن مینویسه؟ نه من دوتا
خل و چل قاتل روانی رو تو چس پارت زوج میکنم.
بسوزین اگه یه داستان پورن میخواین، من اسمات 
نویس نیستم 💖🙂)
Alle Rechte vorbehalten
Melden Sie sich an und fügen Sie Couse There's A Killer You Say? (DRARRY) zu deiner Bibliothek hinzuzufügen und Updates zu erhalten
oder
#82vampire
Inhaltsrichtlinien
Vielleicht gefällt dir auch
flowers on my skin|drary von _sev_iiin
25 Kapitel Abgeschlossene Geschichte
-درحال ادیت- "نتونستم جلوش رو بگیرم، اولش مثل یک دانه ی کوچیک توی قلبم نشست و بعد بزرگ شد، با بزرگ شدنش کنترل و پنهان کردنش هم سخت تر شد، بعد مثل یک شاخه ی بزرگ و قوی کل من رو احاطه کرد و من فقط-فقط نتونستم جلوش رو بگیرم." دریکو دستش که هنوز روی شانه هری بود را به سمت صورتش آورد.چانه او را گرفت و بلند کرد.هری را که نگاهش بر روی زمین بود،وادار کرد تا به او نگاه کند.لبخند کوچکی به هری زد. "مقاومت نکن.بذار روحت با روحم قاتی شه.بذار فقط‌‌ تمام وجودم از تو پر بشه،بذار فقط اسم تو روی لب‌هام جاری بشه. بذار فقط صدای تورو بشنوم،بهم اجازه بده تا با بوی تن تو مست شم،بهم اجازه بده تا چشمان خاکستری ام فقط در چشمان جنگلی تو غرق شه." هری از حرف های او تعجب کرد،اما نتوانست جلوی درخشش چشمانش را بگیرد.دریکو لب هایش را با زبانش خیس کرد و با صدای ملایمی که هری هرگز قبلاً نشنیده بود به سخنانش ادامه داد:"بذار پوستت رو لمس کنم، بذار گلها روی پوستت شکوفا شن." _ __ __ _ پروردگارا،به مردی همچو زیبایی بهار عشق ورزیدم.با موهایی که گل بابونه آغشته در آن است. پروردگارا،آن مرد به مردی همچو زمستانی سفید عشق ورزید. با موهایی که از نور زیبا و فریبنده ماه می‌درخشد. "Persian Translation" cr:@malfoyunyesilelmasi
𝐂𝐇𝐄𝐂𝐊 𝐌𝐀𝐓𝐄 von Roza_2o22
45 Kapitel Laufend
_ بازی کردن رو تموم کن یا مطمعن باش اولین کاری که بعد باز شدن دستام میکنم به فاک دادنت باشه..... _از کجا انقدر مطمعنی که دستات باز میشه ، و چی باعث شد فکر کنی توی تخت قدرت بیرون تخت رو داری؟! ************* _یه کار کی عادی میشه و تبدیل به عادت میشه جونگ کوک ؟ _وقتی زیاد تکرار بشه _براوو....از این به بعد قراره به جای عادت قدیمیت که کام گرفتن از سیگار بوده از چیز دیگه ای کام بگیری . _قمار باز خوبی هستی ویکتور....جوری قمار میکنی که حسرت به بردنت دستِ تسلیم بالا میفرسته. _________________________________________ خلاصه : جونگکوک از باند مافیا کوچیکی دستور قتل رئیس بزرگترین مافیا سئول و پسرش رو دریافت میکنه،ولی قبل شروع معموریتش با پسری که باید میکشتش ملاقات میکنه ؛ درست وقتی که انتظار نداره گیر میفته و مجبور به پنهان کردن هویتش میشه. چی میشه که پای این گروه مافیای بزرگ به ایستگاه پلیس باز میشه؟ گذشته یا اینده این دو نفر پیوندی داره؟.... ________________ فن فکشن : CHECK MATE کاپل : ورس [ اول به ویکوک متمایله بعد کامل ورس میشه] ژانر : مافیایی | اکشن | اسمات | راز الود | پلیسی | جنایی نویسنده : 𝐈𝐀𝐍 𝐉𝐄𝐎𝐍 وضعیت فیک : پایان یافته
Vielleicht gefällt dir auch
Slide 1 of 10
flowers on my skin|drary cover
Pansy's plan {Persian Translation} cover
𝐂𝐇𝐄𝐂𝐊 𝐌𝐀𝐓𝐄 cover
𝐇𝐲𝐬𝐭𝐞𝐫𝐢𝐚 - 𝐟𝐢𝐫𝐬𝐭 𝐲𝐞��𝐚𝐫 cover
پدر خوانده  cover
Strange [Drarry Persian Translation] cover
Why?(drarry) cover
How to kiss a wizard (Persian translation) cover
ᴍᴀɴᴅᴀ�ᴛᴏʀʏ♠ cover
𝖴𝗇𝗂𝗊𝗎𝖾𝗇𝖾𝗌𝗌|j.jk✔️ cover

flowers on my skin|drary

25 Kapitel Abgeschlossene Geschichte

-درحال ادیت- "نتونستم جلوش رو بگیرم، اولش مثل یک دانه ی کوچیک توی قلبم نشست و بعد بزرگ شد، با بزرگ شدنش کنترل و پنهان کردنش هم سخت تر شد، بعد مثل یک شاخه ی بزرگ و قوی کل من رو احاطه کرد و من فقط-فقط نتونستم جلوش رو بگیرم." دریکو دستش که هنوز روی شانه هری بود را به سمت صورتش آورد.چانه او را گرفت و بلند کرد.هری را که نگاهش بر روی زمین بود،وادار کرد تا به او نگاه کند.لبخند کوچکی به هری زد. "مقاومت نکن.بذار روحت با روحم قاتی شه.بذار فقط‌‌ تمام وجودم از تو پر بشه،بذار فقط اسم تو روی لب‌هام جاری بشه. بذار فقط صدای تورو بشنوم،بهم اجازه بده تا با بوی تن تو مست شم،بهم اجازه بده تا چشمان خاکستری ام فقط در چشمان جنگلی تو غرق شه." هری از حرف های او تعجب کرد،اما نتوانست جلوی درخشش چشمانش را بگیرد.دریکو لب هایش را با زبانش خیس کرد و با صدای ملایمی که هری هرگز قبلاً نشنیده بود به سخنانش ادامه داد:"بذار پوستت رو لمس کنم، بذار گلها روی پوستت شکوفا شن." _ __ __ _ پروردگارا،به مردی همچو زیبایی بهار عشق ورزیدم.با موهایی که گل بابونه آغشته در آن است. پروردگارا،آن مرد به مردی همچو زمستانی سفید عشق ورزید. با موهایی که از نور زیبا و فریبنده ماه می‌درخشد. "Persian Translation" cr:@malfoyunyesilelmasi