درد برای من واژهی آشنایی بود. آشناترین واژه به تمام احساساتی که از قلبم میگذشت. من درد رو نمیکشیدم، اون رو زندگی میکردم. از بچگی هربار که به دریا نگاه میکردم دلم میخواست تنم رو به اون موجهای خروشان بسپارم. اقیانوس برام نماد رهایی بود. رهایی از تمام دردهایی که با تار و پود بدنم گره خورده بود. گاهی دلم میخواست خود بیارزشم رو توی اقیانوس غرق کنم اما جراتش رو پیدا نمیکردم. تا اینکه تو رو دیدم. توی برای من آبی بودی. همون آبیِ اقیانوسی که از ناکجا پیدات شد تا دست زیبات رو روی زخمهای روح و بدنم بکشی. تا روحم رو درمان کنی و بهم بگی "تو هیولا نیستی. حتی اگر هم بودی، من دوستت داشتم". متاسفم که زبان بیان همچین کلماتی رو ندارم. اما با همین ناتوانیم بهت میگم که "منم تا بینهایت دوستت دارم، اقیانوس آبی من!" 𝑨𝒖𝒕𝒉𝒐𝒓: 𝑹𝒂𝑯𝒂 𝑪𝒖𝒑𝒍𝒆𝒔: 𝑯𝒂𝒐𝑩𝒊𝒏 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: 𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆, 𝑻𝒓𝒂𝒈𝒆𝒅𝒚All Rights Reserved