Story cover for ساحل آرامش by samira_f59
ساحل آرامش
  • WpView
    Reads 2,457
  • WpVote
    Votes 538
  • WpPart
    Parts 21
  • WpView
    Reads 2,457
  • WpVote
    Votes 538
  • WpPart
    Parts 21
Complete, First published Aug 01, 2024
نویسنده:samira_f59
کاپل: ییجان/ های کوان و پارک سئوجون
تاپ: ییبو
نام داستان: ساحل آرامش


تقدیر رو نمیشه عوض کرد وهمینطور نمیشه انتخاب کرد عاشق کی میشی. همیشه ثروتمند قرار نیست ازعاشقی درکی داشته باشه
دراین داستان می خونید که چطور دوشخصیت اصلی داستان ژان و ییبو ،بااینکه در دوشرایط کاملا متفاوت بدنیا میان، چطوری سرنوشت اونهارو بهم می رسونه. بامن همراه باشین
All Rights Reserved
Sign up to add ساحل آرامش to your library and receive updates
or
#587yizhan
Content Guidelines
You may also like
𓂃Elysian⋱ by Veronikanoir
10 parts Complete
اِلیسیـان [تمام شده] ⨳ کـاپل: ییـجان ⨳ ژانـر: ماورایی، رومنس، انگست، فانتزی، ماجراجویی، اسمات ⨳ کانال: 𝗎𝗄︎𝗂𝗒𝗈𝗌𝗍𝗈𝗋𝗒 ⨳ تایپ: 𝖿︎𝖺𝗇︎𝖿︎𝗂𝖼︎/𝖻︎𝗃︎𝗒𝗑︎ 🕯 خلاصه ای از داستان: موران بعد از شنیدن افسانه‌ی «اِلیسیان» از زبان گابریل کتاب‌دارِ کاخ، درمورد این اسم کنجکاو می‌شه. اما درست زمانی که داره دنبال معنای قایم شده پشت این اسم می‌گرده، با حقیقتی درمورد زندگی خودش رو به رو می‌شه! 🧚🏻برشی از داستـــان: جان کمربندی که دستش بود رو بالا آورد و لبخند کجی زد "بلد نیستم ببندمش!" ییبو جلو رفت و وارد اتاق شد "همم..." کمربند رو از دستش گرفت و پشت سرش ایستاد. دست‌هاش رو جلوی شکمش برد و کمربند رو روی لباسش تنظیم کرد "اونجا کی برات کمربندتو می‌بست؟" جان لبخند بامزه‌ای زد و انگشت‌هاش رو روی پیشونیش کشید "خب خدمت‌کارا و اکثراً آریان این‌کارو برام انجام می‌داد..." ییبو بعد از شنیدن آخر جمله‌ش فشاری به کمربند وارد کرد که ناخودآگاه "آخی" از بین لب‌های جان خارج شد. بعد از تموم کردن کارش، عقب اومد "تموم شد..."
Who Watches Over Me | چه کسی مراقب من است by Supernatural313
51 parts Ongoing
📌وضعیت: پایان یافته🔒❤️📚 ⏳آغاز: ۱۹ دسامبر ۲۰۲۲ ⌛پایان: ۲۹ ژوئیه ۲۰۲۵ ⏰ بازنویسی: --- گفتمش شیرین ترین آواز چیست؟ چشم غمگینش به رویم خیره ماند قطره قطره اشکش از مژگان چکید لرزه افتادش به گیسوی بلند زیر لب غمناک خواند: ناله زنجیرها بر دست من» 🥀🥀🥀 دستش را روی زخم گلوله فشار داد، گرمی و لیزی خونی که زیر کف دستش احساس میکرد، حس آشوب به معده پسر می‌انداخت؛ چقدر خون ... خدایا ...نه ... :تو نباید بمیری... به سمت عزیزش خم شد و با صدایی که از شدت پریشان حالی او زمزمه‌ای بیش نبود نجوا کرد: تو نمیتونی بمیری !!!! 🔻🔺🔻 فن‌فیک: #WhoWatchesOverMe مترجم: #deanieweenie پیج تلگرام: @SamnDeanJ2 کاپل‌داستان‌اصلی: j2 | جی۲ کاپل‌بازگردانی‌داستان: Yizhan | ییژان بازگردان و ادیتور داستان بازگردانی شده: #S_M_H 🔺🔻🔺 دوستان توجه کنید این داستان بازگردانی ییژانِ؛ از بهترین فیک هایی که توی زندگیم خوندم، پس حمایت کنید تا بازگردانی داستان رو ادامه بدم و براتون ارسال کنم❤️ همینجا تشکر میکنم از مترجم فوق‌العاده داستان که بهم اجازه بازگردانی دادند⁦( ◜‿◝ )♡⁩
You may also like
Slide 1 of 10
The end of the sunflower cover
A Safe Hug "kookv" cover
THE OLD WHISKEY cover
Sakura🌸٫٫ cover
𓂃Elysian⋱ cover
Amygdala  cover
Claimed تصاحب شده cover
Freedom of exile  cover
Who Watches Over Me | چه کسی مراقب من است cover
Arranged marriage cover

The end of the sunflower

17 parts Complete

complete... yizhan ¹china ¹yizhan ¹gay اگر روزی برسد که از هم جدا شویم و آخرین کلماتم "دوستت دارم" نبود بدان که وقت کافی برای گفتنش نداشته ام قبل ایگنور کردنش پارت توضیحات رو بخونید🥺💙