پری ها چین؟ واقعا وجود دارن یا صرفا یک افسانه قشنگن؟ آدمارو دشمن خودشون میدونن و منتظر یک بهانه کوچیکن که وادارشون کنن تا حد مرگ برقصن یا... شایدم عاشقشون میشن! درسته، شاید پریزاد قصه ها، با چشمایی که تنوع رنگاش به کهکشان میرسید و با ظریف ترین قلم ها روش کار شده بود، اینقدر یکی رو دید بزنه تا بالاخره عاشقش بشه. اما، دردسر ساز بود، نه؟ پریزاد افسانه ها، زیباترین خلقت خدای آسمون، عاشق ی انسان هم جنسش شده بود و همین دلیل برای اینکه مجبور بشه بین تنهایی و مرگ یکی رو انتخاب کنه کافی بود. میتونست از دنیای پریا برای همیشه بره، به عنوان یک انسان، دنبال عشقش بگرده، و مردی که دوسش داره، تا قبل از تموم شدن وقتی که داره اون رو با عشق خالص ببوسه. یا میتونست با درد عشقش کنار بیاد و همونجایی که بهش تعلق داره زندگی کنه. بدبختانه عشق چشمارو کور میکنه، صدای منطق رو خفه میکنه و تمام دیوارای حد و مرز رو از بین میبره، پس منطقی بود اگر حاضر بشه برای همیشه از جایی که بهش تعلق داشت دست بکشه و زندگی جاودانش رو، توی یک سال خلاصه کنه تا بتونه شانسش رو برای دیدن معشوقش امتحان کنه. عشق همینقدر عجیبه، اینکه زندگیت رو فدای دیدن کسی کنی که از وجودت هم خبر نداره... روز آپ: شنبه.All Rights Reserved