سومین فرزند ملکه هم مرده به دنیا آمد و از دست پادشاه کاری بر نمیومد و تمام مقامات خواستار عزل ملکه شدند در حالی که امگای بیچاره هنوز درد زایمانش قطع نشده بود برای انتقال به خارج از قصر آمادش می کردند.
با چشم های اشکی به کجاوه نگاه می کرد و تحلیل رفتن پاهاشو حس می کرد
_یونگی انگار دارن جونمو می برند مگه محافظم نیستی جلوشون بگیر نزار قلبمو ببرن!
با سرافکندگی به پادشاه نگاه می کرد و می دونست نمی تونه کاری بکنه پس سکوت کرد
_من توله نمی خوام یونگی مگه برای توله عاشقش شدم من خودشو می خوام
تمام خدمه امپراتور با عجز گریه می کردند و به دور شدند کجاوه نگاه می کردند.
ولی امگای داخل کجاوه با گریه التماس می کرد بزارن برای بار آخر الفاشو ببینه برای بار آخر ببوستش و بگه دل گاجین براش خیلی تنگ میشه!
Writer : Vasfe
Genre : historic, omegaverse, tragedy, romance
Couple:kookv and .......
سون سام /آمپرگ/امگاورس/ومپایر/ساحره/انگست/هپی اند
خلاصه:
6امپراطوری قدرتمند جهان،6برادر متحد که طبق حرف پیش گوی بزرگ دنبال تنها امگای باروروجفتشون هستن تا باهاش میت شن چون اون امگا تنها راه ادامه نسل بشریت وخاندان سلطنتیه وباید هفت پسر سه رگه بدنیا بیاره تا دنیارونجات بده ،دراین بین جیمین امگای زیبا وشیطونیه که دردهکده دورافتاده ای زندگی میکنه،دهکده ای که رئیس اون پدرشه همینطور هیچ اطلاعی از تکنولوژی وعصر جدید نداره
چی میشه اگه توی مسابقه ای که آلفاها برای جفت شدن باهاش به مبارزه میپردازن سروکله 6پادشاه پیدابشه؟مسلما جیمین نمیخواد با اونا جفت بشه پس چاره ای جز فرارکردن نداره ولی خب اون نمیدونه هربار فرارکردن ازاون قصر لعنتی چه تنبیهاتی وباید به جون بخره اونم توسط 6برادر روانی عاشق ودلباخته
مینی شات
روز های آپ=یکشنبه/چهارشنبه