«کامل شده» یکدیگر رو از زندگی هم پاک کردند. انگار که پیشبینی کرده بودند همیشه وسوسهی بهم برگشتن رو دارند، تمام راههای ارتباط رو بریدند. نه آدرسی، نه شمارهای و نه حتی یک ایمیل، اونها طوری از هم بریدند که که انگار هیچوقت تو زندگی همدیگه وجود نداشتند. سهون و جونگینی که در نهایت، بعد از سه سال رابطهی جدیِ احساسی از هم جدا شده بودند و حالا دنیا انگار که شوخیش گرفته باشه، اون دو رو در برابر یکدیگه قرار داده بود. "و ما شروع کردیم به بریدن از هم، زمانی که هنوز هر تپش قلبمون اسم اون یکیرو فریاد میزد و هر نفسمون به بهونهی نشستن روی روح و بوسیدن اون یکی خارج میشد، زمانی که بدون یکدیگر بودن رو بلد نبودیم، درد به جونمون نشست درست به همون سادگی که مهرمون به دل هم نشسته بود..." چند شاتی سکای درام، انگست، روزمره. Tacenda: [Noun] things better left unsaid. چیزهایی که بهتراست ناگفته بمانند.