افسانه آخرین گرگینه آلفا
  • Reads 160
  • Votes 43
  • Parts 36
  • Reads 160
  • Votes 43
  • Parts 36
Complete, First published Aug 23, 2024
انسان ها تا چه حد می تونن بی رحم باشن؟
به عنوان تنها بازمانده از گرگینه ها تصمیم گرفتم از تک تک آدما انتقام بگیرم، اما چرا این یکی با بقیه فرق داره؟ اون با من خیلی مهربونه، اون با لبخند بهم نگاه می کنه. دیگه هیچ کس واسم مهم نیست، من فقط اونو می خوام، بهترین و تنها دوستم در این جهان، کسی که به من یه شانس دوباره برای زندگی کردن بهم داد. مهم نیست چقدر از هم دور باشیم، من هرگز فراموشش نخواهم کرد، من یه روز هر طور که شده پیداش می کنم.
All Rights Reserved
Sign up to add افسانه آخرین گرگینه آلفا to your library and receive updates
or
#97mysterious
Content Guidelines
You may also like
Love in nyc by camomile_13
18 parts Ongoing
خلاصه : تهیونگ امگایی که برای کارشناسی بورسیه دانشگاه هنر نیویورک رو می‌گیره و با هوسوک و رزیتا و جونگکوک همخونه میشه ... البته که زندگی در کنار جونگکوک براش بدون دغدغه نخواهد بود چون هردو دچار عشقی میشن که ازش فرارین .... بخشی از داستان : دیگه نمی‌تونست جلوی احساساتش رو بگیره! انگار تک تک سلول‌های وجودش، از بی‌رحمی اون فرشته‌ی شکلاتی به درد اومده بود. چشمای قرمز و اشک‌آلودش رو به موجودی که، هر پلک زدنش قلبش رو زیر و رو می‌کرد، دوخت. با دیدن چشمان اشکی تنها عشق زندگیش، حالش ویرون تر شد. دستای لرزونش رو به صورتش کشید تا شاید آروم بشه. با صدای گرفته و بمش گفت: -من نمی‌دونم تو از من، توی تصوراتت چه هیولایی ساختی شکلات؛ اما من بدون تو خوب بودم. بی‌قراریش بیشتر شد و فریاد کشید: -من بدون عشق تو بهتر از این ها بودم. تو منو عاشق خودت کردی و باید مسئولیتش رو قبول کنی...! ____________ کاپل اصلی :کوکوی کاپل های فرعی :هوسوک_رزیتا/نامجین داستان بیشتر محوره کوکوی میچرخه و برای کاپل دیگه ای این فیک رو شروع نکنید #kookv#کوکوی#bts
You may also like
Slide 1 of 10
Love in nyc cover
Magic Beat Full cover
You're mine | تو مال منی cover
Engrave your name on my (butt)  cover
𝐿𝒾𝓉𝓉𝓁𝑒 𝒸𝒽𝑒𝑒𝓈𝑒 cover
Forgotten wounds cover
Lovelorn  cover
Full moon |ᵏᵒᵒᵏᵛ cover
Social Friend/دوست اجتماعی cover
Hand job | Vkook cover

Love in nyc

18 parts Ongoing

خلاصه : تهیونگ امگایی که برای کارشناسی بورسیه دانشگاه هنر نیویورک رو می‌گیره و با هوسوک و رزیتا و جونگکوک همخونه میشه ... البته که زندگی در کنار جونگکوک براش بدون دغدغه نخواهد بود چون هردو دچار عشقی میشن که ازش فرارین .... بخشی از داستان : دیگه نمی‌تونست جلوی احساساتش رو بگیره! انگار تک تک سلول‌های وجودش، از بی‌رحمی اون فرشته‌ی شکلاتی به درد اومده بود. چشمای قرمز و اشک‌آلودش رو به موجودی که، هر پلک زدنش قلبش رو زیر و رو می‌کرد، دوخت. با دیدن چشمان اشکی تنها عشق زندگیش، حالش ویرون تر شد. دستای لرزونش رو به صورتش کشید تا شاید آروم بشه. با صدای گرفته و بمش گفت: -من نمی‌دونم تو از من، توی تصوراتت چه هیولایی ساختی شکلات؛ اما من بدون تو خوب بودم. بی‌قراریش بیشتر شد و فریاد کشید: -من بدون عشق تو بهتر از این ها بودم. تو منو عاشق خودت کردی و باید مسئولیتش رو قبول کنی...! ____________ کاپل اصلی :کوکوی کاپل های فرعی :هوسوک_رزیتا/نامجین داستان بیشتر محوره کوکوی میچرخه و برای کاپل دیگه ای این فیک رو شروع نکنید #kookv#کوکوی#bts