"زیر سایهی موذی و توصیف ناپذیریش در انتظار یشمی چشمهات خواهد موند!" "_من میرم! _چ..چی گفتی؟ نامجون متعجب به برادرش خیره شد و ابروهاش رو توی هم کشید. _گفتم من میرم! کافی بود همین جمله رو تکرار کنه تا صدای قهقه پدرش بلند شه. _تو... خدای من... پسر امگای من میخواد بره جنگ!" "با نفرت و چشمهای که بهسرعت بارونی شد غرید _بوی تعفنت داره خفم میکنه، تو ذاتا آلوده و نجسی. رئیس قبیله طوری به سمتش خم شد که تن ورزیده اش روی ظرافت پرستیدنیِ کمندگیسو، سایهای طویل بیاندازه. _دستها باید برای پی بردن از حقیقت آلوده بشند؛ میدوری!" "_اون یه آلفا از نسل گرگ های خاکستریِ، نسل به نسل زیادهخواه و حریص، واکنشش همیشه حمله اس، دفاع رو پیش معشوقه اش میبره، قدرتمند و کنترلگر، طوری که انگار ذاتا برای تاج و تخت زاده شده!" ____.____ 💚 𝘊𝘖𝘜𝘗𝘓𝘌: 𝘒𝘖𝘖𝘒𝘝 GENRE: 𝘖𝘔𝘌𝘎𝘈𝘝𝘌𝘙𝘚, 𝘚𝘔𝘜𝘛, 𝘏𝘪𝘴𝘵𝘰𝘳𝘪𝘤𝘢𝘭, 𝘙𝘰𝘮𝘢𝘯𝘤𝘦All Rights Reserved