Story cover for 𝐓𝐨𝐫𝐩𝐞‌ | تورپه by btsfic696
𝐓𝐨𝐫𝐩𝐞‌ | تورپه
  • WpView
    Reads 10,974
  • WpVote
    Votes 945
  • WpPart
    Parts 10
  • WpHistory
    Time 1h 48m
  • WpView
    Reads 10,974
  • WpVote
    Votes 945
  • WpPart
    Parts 10
  • WpHistory
    Time 1h 48m
Ongoing, First published Sep 03, 2024
جونگوک، استاد مشهور روانشناسی، همیشه با جدیت و عدالت قضاوت می‌کرد.
برای او، آدم‌هایی که با ثروت همه چیز را می‌خرند، قابل احترام نبودند.

فویو، دختری با چهره‌ای سرد و گذشته‌ای پنهان، دقیقاً یکی از همان‌هایی به نظر می‌رسید که جونگوک ازشان دوری می‌کرد.
اما هیچ‌کس ندانست...
که فویو نه انتخاب کرده بود، نه خواسته بود.
او فقط بازیچه‌ی تصمیم‌هایی بود که هیچ‌گاه نظرش را نپرسیدند.

در میان سکوت و نگاه‌های سرد، احساسی شکل گرفت.
نه آشکار، نه قابل‌قبول -
بلکه چیزی که هیچ‌کدامشان نمی‌خواستند به آن اعتراف کنند.

اما چطور می‌توانی قلبت را انکار کنی،
وقتی در سکوت یک کلاس، کسی آرام،
به تو خیره شده؟
________________________
•𝙘𝙤𝙪𝙥𝙡𝙚 ➫ 𝑗𝑒𝑜𝑛 𝑗𝑢𝑛𝑔 𝑘𝑜𝑜𝑘 & ℎ𝑎𝑛 𝑓𝑢𝑦𝑢
•𝙜𝙚𝙣𝙧𝙚 ➫ 𝐶𝑎𝑠𝑢𝑎𝑙, 𝐴𝑐𝑎𝑑𝑒𝑚𝑖𝑐, 𝑅𝑜𝑚𝑎𝑛𝑐𝑒
•𝙬𝙧𝙞𝙩𝙚𝙧 ➫ 𝑁𝑜𝑢𝑟𝑎
_________________________
Torpe| تورپه 

یعنی کسی که به شدت عاشق فردیه اما نمی تونه احساساتش رو نسبت به اون قبول کنه-
All Rights Reserved
Sign up to add 𝐓𝐨𝐫𝐩𝐞‌ | تورپه to your library and receive updates
or
#11مافیایی
Content Guidelines
You may also like
MooNlight Hotel - هتل‌مهتـاب 🌖 ⃤🌱 by MaHoBarooN
74 parts Ongoing Mature
در بلندترین آسمان‌خراشِ یکی از بزرگ‌ترین هتل‌های زنجیره‌ای جهان، مردی ایستاده که روزنامه‌ها بهش لقب «جوان‌ترین امپراطور» رو دادن. رئیس ۳۰ ساله‌ی استریت و دامیننتی که با یک نگاه قرارداد می‌بنده... و با یک کلمه دل می‌شکنه. اما بین هزاران کارمند، فقط یک نفر در برابرش سر خم نمی‌کنه... پسری ۲۱ ساله که اومده بود آینده بسازه، نه تو آینده‌ی رئیسش جایی داشته باشه. کسی نمی‌دونست همین پسر، روزی مردی رو به زانو درمیاره که همه ازش حساب می‌بردن. «هتل مهتاب» عاشقانه‌ای واقع‌گرایانه، پر تب و تاب و ممنوعه از دنیای تهکوک. " تا وقتی این رابطه تموم نشده، مرگ هم می‌تونه بخشی از بازی باشه!" ژانر: درام | رمنس | انگست | اسمات | واقع‌گرایانه __________ ⚠️ This is the Persian version of the story. English version will be published soon on my profile. __________ This is a fanfiction story. Characters belong to their original owners. (This work is created for entertainment purposes only and is not for commercial use.)
𝐍𝐨𝐭 𝐦𝐲 𝐭𝐲𝐩𝐞 𝐛𝐮𝐭 𝐦𝐲 𝐇𝐔𝐒𝐁𝐀𝐍𝐃! by lioraxhayra
14 parts Ongoing Mature
❗️🔞این داستان شامل پارت های جنسی و محتوای بزرگسالان و گاهی همجنسگرایی هست🔞❗️ وقتی دو دنیای کاملاً متفاوت به اجبار با هم گره میخورند، جرقه هایی روشن میشود که نه خودشان میخواهند و نه خانواده هایشان... در این میان، کسی هست که آرام، بی صدا و وفادار، از دور نظاره میکند. اما هیچ چیز آنطور که در ظاهر دیده میشود، باقی نمیماند. بعضی لبخندها نقابند. بعضی سکوت ها، حرف دارند. و این بازی، تازه شروع شده... بخشی از داستان: ~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~ -جونگکوک چقدر میتونه خود واقعیش رو پشت نقاب قایم کنه؟ _هر چقدر فاصلشون کمتر بشه این نقاب هم پایین تر میره و اونجاست که منافعتون به خطر میوفته +اگه این باعث خراب شدن همه چیز میشه خب چه بهتر که زودتر اتفاق بیوفته ~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~ ژانر: عاشقانه،اسمات،درام،کمدی کاپل: ا/ت ، جونگکوک ، تهیونگ نویسنده: Liora
𝙮𝙤𝙪𝙧 𝙢𝙖𝙟𝙚𝙨𝙩𝙮 [KookV] by Jasminjhs
22 parts Complete Mature
-من خیلی بهتر از سربازهای شما می‌تونم شمشیر به دست بگیرم. -برای همین دفعه آخری که یواشکی از قصر بیرون رفته بودی کنار یه مشت دزد پیدات کردم؟ -به زور که اونجا نبودم! -متوجه‌ای که این حرفت بدتره؟! -من که نمی‌دونستم اون‌ها دزدن. -فقط برو بیرون تهیونگ... آه خواجه چئو بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم تنها هدفش تو زندگی اینه که من رو شکنجه بده. - - ازدواج‌های جونگکوک، پادشاهِ سرزمین جوسئون، تا الان همگی به خاطر حفظ موقعیت و راضی نگه‌داشتن وزرا بوده. اما اوضاع زمانی پیچیده میشه که ازدواج به اجبار امگای سرکش خانواده‌ی کیم، تهیونگ، با جونگکوک هنوز واقعی نشده. البته چطوری قراره واقعی بشه وقتی تنها کاری که تهیونگ انجام میده اینه که اعصاب پادشاه بیچاره رو به بازی بگیره و پیرش کنه؟ با این وجود، تهیونگ تنها کسیه که توی حرمسرا میتونه قانون شکنی کنه و از مجازات‌هاش فرار کنه. • Author: Abby • Couple: KookV • Genre: Historical, Omegaverse, Romance, Comedy, Smut, Mpreg
my wolf🐺 by Lilyrobersonmira
7 parts Ongoing
متوقف شده⭕️ جئون جونگ‌کوک یه سلطان بی‌قید و شرطه، رهبر پک الفا ها که از شهر کوچیکشون مراقبت میکنه.‌ یه آلفای سایه‌دار که با دندون و پنجه حکومت می‌کنه. هر کی جلودارش وایسه، یا باید بمیره یا زانو بزنه. تنها موجودی که جرئت داره به قلمرو خصوصی‌اش وارد بشه، کیم تهیونگِ امگاست؛ یه شاهکار ظریف و معصوم که انگار از یه دنیای دیگه اومده تا با مرهم‌های دستش، هیولای درون جونگ‌کوک رو آروم کنه. این نزدیکی لعنتی، یه آتش زیر خاکستر ایجاد کرده؛ جونگ‌کوک داره به مرز جنون می‌رسه، چون حالا هر تار موی تهیونگ براش از کل پک عزیزتره. 💬 Blurb: اون آلفای قبیله‌ست، سرد، مغرور و همیشه فرمانده. من؟ یه امگای معمولی‌ام، فقط برای درمان و خدمت اینجام. هیچ‌وقت نباید چشم تو چشمش می‌شدم... ولی شدم. هر نگاهش یه تهدید بود، هر لمسش یه اشتباه‌. من عاشقش شدم. Blurb: تو قلمروی گرگ‌ها، آلفا ها با امگایی که سرنوشت براشون انتخاب میکنه جفت میشن نه با امگایی خودشون انتخاب می‌کنن. ... تهیونگ: و-ولی... جونگ‌کوک: "بوی خوشبختیت داره خفه‌ام می‌کنه، کیم. تو فکر می‌کنی این ناله‌ها رو کسی نمی‌شنوه؟ گوش کن، این یه اخطاره: تو مال منی، چه بخوای، چه نخوای، چه اون پیرمرد کثیف بخواد. اگه یه بار دیگه ببینم با اون چشمات به جای دیگه‌ای نگاه می‌کنی، کار
Darvin's Clover | VKOOK  by Mamacita_01
15 parts Ongoing Mature
┊Summary: شبدر داروین... کلمه غریبیه، وقتی اولین بار شنیدمش انگار همون کلمه ای بود که لازم بود بلندم کنه، کلمه ای که ما رو وارد دنیای شخصیت هامون میکنه... همه چیز از جونگکوک سیزده ساله ای شروع شد که هیچوقت فکرش رو نمیکرد، یه دوچرخه سواری ساده اینطور سایه تنهایی رو روی زندگی خودش و تهیونگ بندازه...حالا بیست سال، تاوان راضی کننده ای برای سرنوشته؟ ┊Teaser: _ باهام بخواب... _چ... جونگکوک جراتی به خودش داد و در حالی که تلاش میکرد نگاهش رو از عضلات مرد منحرف کنه با صدای بلند تری گفت: _ گفتم باهام بخواب! _ مطمئنی ولیعهد؟ من غریزه‌ی جنسی کنترل نشده ای دارم... نگاه مستقیم و مطمئنش رو به چشمهای تهیونگ داد و مثل خودش جواب داد: _ بذار من به فکر اون بخش باشم، من اولین بارمه...تو باید به فکر لذت بردن من باشی! تهیونگ که تمام این مدت فکر نمیکرد چنین چیزی رو ازش بشنوه، ابروهاش رو بالا فرستاد و نگاهش رو توی اتاق چرخوند: _ اینجا؟ کلی مهمون بیرونه! جونگکوک کت جینش رو روی تخت انداخت و در حالی که گره‌ی کش موش رو از پشت محکم میکرد، لبخندی پر از شرارت زد. _ دقیقا همینجا...حالا اون درو قفل کن و نشونم بده چی بلدی ببر وحشی! پیج نویسنده: @sylvie_fic ┊Genres: Romance, Drama, angst, smut ┊Couple: Vkook, Hopemin ┊Writer: Sylvie☀️ ┊Up: Saturday
You may also like
Slide 1 of 10
MooNlight Hotel - هتل‌مهتـاب 🌖 ⃤🌱 cover
𝐍𝐨𝐭 𝐦𝐲 𝐭𝐲𝐩𝐞 𝐛𝐮𝐭 𝐦𝐲 𝐇𝐔𝐒𝐁𝐀𝐍𝐃! cover
𝙮𝙤𝙪𝙧 𝙢𝙖𝙟𝙚𝙨𝙩𝙮 [KookV] cover
𝖛𝖆𝖒𝖕𝖎𝖗𝖊 𝖕𝖗𝖊𝖞 «Vkook» cover
my wolf🐺 cover
༄Little Nutella ༄ cover
-ᴡʜɪᴛᴇ ʙᴜᴛᴛᴇʀꜰʟʏ- cover
『𝐖𝐢𝐥𝐝 𝐁𝐞𝐚𝐮𝐭𝐲🌛』 cover
Darvin's Clover | VKOOK  cover
Omega And His Baby  cover

MooNlight Hotel - هتل‌مهتـاب 🌖 ⃤🌱

74 parts Ongoing Mature

در بلندترین آسمان‌خراشِ یکی از بزرگ‌ترین هتل‌های زنجیره‌ای جهان، مردی ایستاده که روزنامه‌ها بهش لقب «جوان‌ترین امپراطور» رو دادن. رئیس ۳۰ ساله‌ی استریت و دامیننتی که با یک نگاه قرارداد می‌بنده... و با یک کلمه دل می‌شکنه. اما بین هزاران کارمند، فقط یک نفر در برابرش سر خم نمی‌کنه... پسری ۲۱ ساله که اومده بود آینده بسازه، نه تو آینده‌ی رئیسش جایی داشته باشه. کسی نمی‌دونست همین پسر، روزی مردی رو به زانو درمیاره که همه ازش حساب می‌بردن. «هتل مهتاب» عاشقانه‌ای واقع‌گرایانه، پر تب و تاب و ممنوعه از دنیای تهکوک. " تا وقتی این رابطه تموم نشده، مرگ هم می‌تونه بخشی از بازی باشه!" ژانر: درام | رمنس | انگست | اسمات | واقع‌گرایانه __________ ⚠️ This is the Persian version of the story. English version will be published soon on my profile. __________ This is a fanfiction story. Characters belong to their original owners. (This work is created for entertainment purposes only and is not for commercial use.)