ناول چینی مرثیه ای برای غروب
  • Reads 21
  • Votes 11
  • Parts 6
  • Reads 21
  • Votes 11
  • Parts 6
Complete, First published Sep 06, 2024
دوگانه سوگ گل نیلوفر: جلد دوم
***این ناول جلد دوم سرنادی برای طلوع می باشد ***
نویسنده: ماری لو/ روزهای آپ: جمعه ها
زمانی که لی ون هفت ساله، فلوتی را که در کنار مقبره بانو شی هوئی پیدا کرده بود، می نواخت؛ فکرش را هم نمی کرد که دارد شیاطین را احضار می کند. شیاطینی که مادرش، ملکه خاندان لوئل شکست داده و در کاخ جهنم سوزان، در اعماق زمین محبوس کرده بود! بیست سال از آزاد شدن شیاطین و جنگ خونینی که بین آنها و دو خاندان لوئل و کائل درگرفته بود، می گذرد. خاندان لوئل در جنوب چین آواره شدند و کائلها وادار شدند قلمرو خود را به شیاطین واگذار کنند و با قبیله سو رن زندگی کنند. با کشته شدن لی یوآن، خاندان لوئل تنها شاهزاده خود را به کادموس، پادشاه اژدهایان سپردند تا زنده بماند...
با رسیدن او به بیست سالگی، قرار است به عنوان پسرخوانده کادموس به سمت ولیعهدی خاندان اژدها منصوب شود، اما... در طول مراسم، یک برده انسان پیشگویی می کند که لی ون محکوم به مرگ است و خاندان اژدها به زودی نابود خواهند شد! کادموس، شاهزاده را برای پیدا کردن شخصی که در پیشگویی از او به عنوان برخاسته از اقیانوس نامبرده شده، به سفری خطرناک می فرستد. در طی سفر، لی ون با اولین دوست تمام عمرش ملاقات می کند، اما پی می برد مجبور است او را به قتل برساند!
All Rights Reserved
Sign up to add ناول چینی مرثیه ای برای غروب to your library and receive updates
or
#13chinese
Content Guidelines
You may also like
من این دنیا رو دوست ندارم، فقط تو رو دوست دارم by oenomelnovel
30 parts Complete
♥●•٠ شب قبل از ایـنکـہ گواهے ازدواجمون رو بگیـریـم، ازش پرسیـدم، "کے شروع بـہ علاقـہ داشتن بـہ من کردیـ؟" اون جواب داد ، "یـادم نیـست." "اما، چرا من؟" "چرا تو نه؟" "من خیـلے کوچیـکم (یــہ چیـز جزئے ام) و خیـلے راحت حسودے مے کنم." "منم همیـنطور." "من مے ترسم کـہ لایـقت نباشم." "منم همیـنطور." "من هیـچوقت بـہ طور واقعے با کسے قرار نذاشتم، پس نمے دونم عشق چیـه؟" "منم نمے دونم." اون دستمو بـہ آرومے گرفـت، "اما من ایـنو مے دونم. وقتے بـہ ایـن فـکر مے کنم کـہ بقیــہ عمرمو با تو سپرے مے کنم، احساس مے کنم آیـندم پر از امیـده." توے 16 سالگے از یــہ میـز کلاسے استـ؋ـاده کردیـم و فـاصلـہ اون کمتر از 10 سانتے متر بود. منظره ے اطرافـم پر از اون بود. توے 26 سالگیـ، صبح بیـدار شدم و دیـدم کـہ نور خورشیـد بـہ آرومے روے صورتش مے تابه. فـکر کردم، مے خوام ایـنطورے پیـر بشم - بـہ تدریـج، با اون. من حدس مے زنم ایـن بایـد، عشق باشه ˙·٠•●♥
ϟϞ҂ 𝓕𝓐𝓛𝓢𝓔_ 𝓢𝓔𝓐𝓢𝓞𝓝1 ҂Ϟϟ by Zizi7787
27 parts Complete
𝓕𝓐𝓛𝓢𝓔_ 𝓢𝓔𝓐𝓢𝓞𝓝1 #پارک‌ چانیول🥀 و #کیم‌ جونگین🥀 دوتا #معمار📚 معروفی که #دشمنی🔗 بینشون از #رقابت⛓ فراتر رفته‌بود.زمانی که جفتشون توی یک رقابت قرار می گیرن چی میشه اگر #کلید🔑 بردشون دست #بیون‌ بکهیون #مرموز👤 باشه و چانیول برای هدفش با بکهیون همخونه👀 بشه و جونگین به تنها شخص زندگی🍂 بکهیون یعنی #کیونگسو🔥 نزدیک بشه! + ⋆ ˚ . * + ⋆ ˚ . * ⋆ ˚ . * . ˚ ⋆ . . · ⋆ ˚ . ─────────⫷𝐅𝐀𝐋𝐒𝐄⫸──────── "وقتی #ظرفیتش🥂 رو نداری چرا انقدر میخوری؟" با دستهاش🖇 صورتش رو#قاب گرفت و #لب هاش❗️ روی لب های #پسر مقابلش گزاشت🔞 و بعد از #بوسه🥀 ی کوتاه و #ملایمی🍂 کمی فاصله گرفت "چانیول،تو #فوق‌العاده‌ترین🔥 آدم #زندگی من بودی..#قلبم🫀 داره فشار زیادی بهم وارد میکنه..از روزی که #وارد خونه‌ام🏠 شدی کاری کردی که پیش تو خودم باشم🥀..فقط پیش تو،ولی چرا هنوزم قلبم انقدر #درد داره💔؟" #زمانی که من #بازیچه انتقام شخصی می شوم🥀 و خانه ای که در آن #زندگی می کنم🍂،مکانی برای #نمایش فردی است که روزی تمامم را به آن #میبازم💔... 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: ʀᴏᴍᴀɴᴄᴇ,sᴍᴜᴛ,ᴍʏsᴛᴇʀʏ ༆𖦹𝀊-Auther: illizen ༆𖦹𝀊-Couple: Chanbaek ,Kaisoo
You may also like
Slide 1 of 10
من این دنیا رو دوست ندارم، فقط تو رو دوست دارم cover
Ant Ant cover
who l am(Mini Fake) cover
my bunny🐰 cover
๛Hᴜᴏ Gᴜᴀɴɢ๑ cover
𝐃𝐚𝐧𝐜𝐢𝐧𝐠 𝐦𝐨𝐨𝐧☆ cover
My doctors cover
Andamaina..ز�یبا cover
TᕼE ᒪOᔕT ᕼᗩᒪᖴ cover
ϟϞ҂ 𝓕𝓐𝓛𝓢𝓔_ 𝓢𝓔𝓐𝓢𝓞𝓝1 ҂Ϟϟ cover

من این دنیا رو دوست ندارم، فقط تو رو دوست دارم

30 parts Complete

♥●•٠ شب قبل از ایـنکـہ گواهے ازدواجمون رو بگیـریـم، ازش پرسیـدم، "کے شروع بـہ علاقـہ داشتن بـہ من کردیـ؟" اون جواب داد ، "یـادم نیـست." "اما، چرا من؟" "چرا تو نه؟" "من خیـلے کوچیـکم (یــہ چیـز جزئے ام) و خیـلے راحت حسودے مے کنم." "منم همیـنطور." "من مے ترسم کـہ لایـقت نباشم." "منم همیـنطور." "من هیـچوقت بـہ طور واقعے با کسے قرار نذاشتم، پس نمے دونم عشق چیـه؟" "منم نمے دونم." اون دستمو بـہ آرومے گرفـت، "اما من ایـنو مے دونم. وقتے بـہ ایـن فـکر مے کنم کـہ بقیــہ عمرمو با تو سپرے مے کنم، احساس مے کنم آیـندم پر از امیـده." توے 16 سالگے از یــہ میـز کلاسے استـ؋ـاده کردیـم و فـاصلـہ اون کمتر از 10 سانتے متر بود. منظره ے اطرافـم پر از اون بود. توے 26 سالگیـ، صبح بیـدار شدم و دیـدم کـہ نور خورشیـد بـہ آرومے روے صورتش مے تابه. فـکر کردم، مے خوام ایـنطورے پیـر بشم - بـہ تدریـج، با اون. من حدس مے زنم ایـن بایـد، عشق باشه ˙·٠•●♥