Story cover for 𝐌𝐘 𝐏𝐎𝐋𝐈𝐂𝐄𝐌𝐀𝐍 by zizx_gmb
𝐌𝐘 𝐏𝐎𝐋𝐈𝐂𝐄𝐌𝐀𝐍
  • WpView
    Reads 219
  • WpVote
    Votes 54
  • WpPart
    Parts 2
  • WpHistory
    Time 13m
  • WpView
    Reads 219
  • WpVote
    Votes 54
  • WpPart
    Parts 2
  • WpHistory
    Time 13m
Ongoing, First published Sep 10, 2024
نفسی عمیق رو به سینه کشید و نجوا کرد: "چه خوب میشد اگر که شنا میکردیم."
جوابش دادم: " به وقت بهار میتونیم اینجا برگردیم."
وقتی رو به من کرد، لبخندی صورتش رو مزین کرده بود: "یا شاید زودتر. میتونیم شبی رو به خلوت بگذرونیم."
خُلق تنگ کردم: "الان هوا سرده!"
به سادگی زمزمه کرد: "در عوض مخفیانه و اَمنه. "
دستی روی شونه‌اش نهادم. مثل والدی که بخواهد کودکش را گول بزند گفتم: "بیا وقتی آفتاب سر زد به اینجا برگردیم؛ وقتی هوا گرم بود! و بعد شنا خواهیم کرد."
خیال انگیز نطق کرد: "اما من این رو دوست دارم. من و تو در میان مِه."
خنده ای کوتاه از دهانم جَست: "بعنوان یک پلیس، بیش از حد رمانتیکی."
بدون درنگ گفت: "تو هم بعنوان یک هنرمند، خیلی ترسویی."

جواب دیگری نداشتم. چه میگفتم؟ به جای هر حرف دیگری، بوسه‌ای محکم روی لَعل‌های سرخش نشاندم.
All Rights Reserved
Sign up to add 𝐌𝐘 𝐏𝐎𝐋𝐈𝐂𝐄𝐌𝐀𝐍 to your library and receive updates
or
#429larry
Content Guidelines
You may also like
MooNlight Hotel - هتل‌مهتـاب 🌖 ⃤🌱 by MaHoBarooN
76 parts Ongoing Mature
در بلندترین آسمان‌خراشِ یکی از بزرگ‌ترین هتل‌های زنجیره‌ای جهان، مردی ایستاده که روزنامه‌ها بهش لقب «جوان‌ترین امپراطور» رو دادن. رئیس ۳۰ ساله‌ی استریت و دامیننتی که با یک نگاه قرارداد می‌بنده... و با یک کلمه دل می‌شکنه. اما بین هزاران کارمند، فقط یک نفر در برابرش سر خم نمی‌کنه... پسری ۲۱ ساله که اومده بود آینده بسازه، نه تو آینده‌ی رئیسش جایی داشته باشه. کسی نمی‌دونست همین پسر، روزی مردی رو به زانو درمیاره که همه ازش حساب می‌بردن. «هتل مهتاب» عاشقانه‌ای واقع‌گرایانه، پر تب و تاب و ممنوعه از دنیای تهکوک. " تا وقتی این رابطه تموم نشده، مرگ هم می‌تونه بخشی از بازی باشه!" ژانر: درام | رمنس | انگست | اسمات | واقع‌گرایانه __________ ⚠️ This is the Persian version of the story. English version will be published soon on my profile. __________ This is a fanfiction story. Characters belong to their original owners. (This work is created for entertainment purposes only and is not for commercial use.)
The portraitist [Completed] by sabaajp
77 parts Complete Mature
صورتگر ژانر: زندگی اجتماعی، روانشناختی، رمنس، درام، اسمات🔞 کاپلها: چانبک،کایسو ********************************************* خلاصه: یک پسر خوش گذرون، بدنام، بی ادب و بیخیال و یک پسر مهربون، با ادب، منظم و خوش اخلاق بکهیون بیخیال و خوشگذرون به درخواست پدرش از پاریس به کره برمیگرده تا ریاست رستوران خانوادگیشون رو به عهده بگیره. بدنامی های بکهیون باعث نگرانی خواهر و برادرش درمورد اعتبار رستوران میشه و سعی میکنن با اذیت کردن بک مجبورش کنن به پاریس برگرده اما بک حاضر نیست به این راحتیا درمقابل اون دو نفر کوتاه بیاد. برای همین به یه آپارتمان ساده در مرکز شهر نقل مکان میکنه تا از دستشون راحت شه. چی میشه اگه بک با پسر نقاشی همسایه شه که از لحاظ شخصیتی کاملا با خودش متفاوته و نمیتونه با افراد گستاخ کنار بیاد؟ این همسایگی در آخر به کجا ختم میشه؟ *********** 🌸 𝕨𝕣𝕚𝕥𝕖𝕣'𝕤 𝕔𝕙𝕒𝕟𝕟𝕖𝕝 :@𝚜𝚊𝚋𝚜𝚊𝚋_𝚒𝚗𝚏𝚎𝚛𝚗𝚊𝚕🌸
𝐍𝐨𝐭 𝐦𝐲 𝐭𝐲𝐩𝐞 𝐛𝐮𝐭 𝐦𝐲 𝐇𝐔𝐒𝐁𝐀𝐍𝐃! by lioraxhayra
14 parts Ongoing Mature
❗️🔞این داستان شامل پارت های جنسی و محتوای بزرگسالان و گاهی همجنسگرایی هست🔞❗️ وقتی دو دنیای کاملاً متفاوت به اجبار با هم گره میخورند، جرقه هایی روشن میشود که نه خودشان میخواهند و نه خانواده هایشان... در این میان، کسی هست که آرام، بی صدا و وفادار، از دور نظاره میکند. اما هیچ چیز آنطور که در ظاهر دیده میشود، باقی نمیماند. بعضی لبخندها نقابند. بعضی سکوت ها، حرف دارند. و این بازی، تازه شروع شده... بخشی از داستان: ~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~ -جونگکوک چقدر میتونه خود واقعیش رو پشت نقاب قایم کنه؟ _هر چقدر فاصلشون کمتر بشه این نقاب هم پایین تر میره و اونجاست که منافعتون به خطر میوفته +اگه این باعث خراب شدن همه چیز میشه خب چه بهتر که زودتر اتفاق بیوفته ~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~ ژانر: عاشقانه،اسمات،درام،کمدی کاپل: ا/ت ، جونگکوک ، تهیونگ نویسنده: Liora
You may also like
Slide 1 of 8
Tacenda cover
MooNlight Hotel - هتل‌مهتـاب 🌖 ⃤🌱 cover
The portraitist [Completed] cover
𝐍𝐨𝐭 𝐦𝐲 𝐭𝐲𝐩𝐞 𝐛𝐮𝐭 𝐦𝐲 𝐇𝐔𝐒𝐁𝐀𝐍𝐃! cover
My dark hero [Z.M] cover
𝑌𝑜𝑢 𝑎𝑟𝑒 𝑎 𝑑𝑟𝑜𝑝 𝑜𝑓 𝐺𝑂𝐷 cover
Cwtch cover
fake love ❗عشق دروغین cover

Tacenda

3 parts Complete

"پایان یافته" یکدیگر رو از زندگی هم پاک‌ کردند. انگار که پیش‌بینی کرده بودند همیشه وسوسه‌ی بهم برگشتن رو دارند، تمام راه‌های ارتباط رو بریدند. نه آدرسی، نه شماره‌ای و نه حتی یک ایمیل، اون‌ها طوری از هم بریدند که که انگار هیچ‌وقت تو زندگی همدیگه وجود نداشتند.‌ سهون‌ و جونگینی که در نهایت، بعد از سه سال رابطه‌ی جدیِ احساسی از هم جدا شده بودند و حالا دنیا انگار که شوخیش گرفته باشه، اون دو رو در برابر یکدیگه قرار داده بود. "و ما شروع کردیم به بریدن از هم، زمانی که هنوز هر تپش قلبمون اسم اون یکی‌رو فریاد می‌زد و هر نفسمون به بهونه‌ی نشستن روی روح و بوسیدن اون یکی خارج می‌شد، زمانی که بدون یکدیگر بودن رو بلد نبودیم، درد به جونمون نشست درست به همون سادگی که مهرمون به دل هم نشسته بود..." چند شاتی سکای درام، انگست، روزمره. Tacenda: [Noun] things better left unsaid. چیزهایی که بهتر‌است ناگفته بمانند.