
𝐖𝐫𝐢𝐭𝐞𝐫 : Xin Yi 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞 : Dram, Angst همان طور در سکوت منظره ی کسل کننده ی قاب گرفته شده ی روبه رویش را تماشا می کرد که بوی عطر آشنایی به آرامی مشامش را قلقلک داد و همانند نوری کمسو، تاریکی مطلق درون چشمانِ بیروحش روشن شد. پلک هایش کمی لرزید ولی نگاهش را به سمتی که گمان می کرد فرد در آن جا نشسته برنگرداند. قبل از اینکه لب بگشاید، آب دهانش را به گلوی خشکش فرستاد و به آرامی گفت: - جان گا؟ خودتی مگه نه؟All Rights Reserved