من اشک هامو بهت نشون دادم و تو اونهارو ستاره هایی خطاب کردی که از یک کهکشان تهی طرد شدن؛تو به عمیق ترین شکاف های کالبدم نفوذ کردی و از این زخم های کهنه روزنه ای برای نموی درخشش ساختی اما حتی زمانی که این اسمانو بهم بخشیدی،بال های شکسته ای که پروازو از خاطر بردن قرار نیست طلوعی دوباره رو به چشم ببینن و من بابت اینکه دوباره ناامیدت میکنم متاسفم...All Rights Reserved