درحالی که زیر نور ماه به پسرش که روی تخت داشت از درد میلرزید و ناله هاش تو گگ دهنش خفه میشد خیره شده بود و پوزخند میزد.... پسر با چشمای مظلوم و پر از اشکش به پدر خوانده اش خیره شده بود... شاید این مجازات حق پسرش بود... وقتی گذاشته بود دست ینفر دیگه جز خودش رو بدنش هرز بره باید فکر اینجاش رو میکرد!.. بوک کوتاه بی دی اس ام کاپل:تهکوک ژانر :بی دی اس ام_اسمات #taekook #BDSM #bdsm #smut