
Amor Vincit Omnia by Twin_Flame_Blues خب خب این فیکشن رو من ننوشتم و فقط دارم ترجمه اش میکنم به فارسی خلاصه: پس از سه سال آشنایی، رون اعتراف می کند که دو سال از آن سال ها را با دافنه گرین گراس به هرمیون خیانت کرده است - و هری همه چیز را در مورد آن می دانست. هرمیونی که از خیانت دوستان و خانوادهاش غرق شده است، باید زندگی خود را بازسازی کند و پیوندهای جدیدی را با گروهی که اصلا فکرشو نمیکرد از جمله تئو نات، بلیز زابینی و پانسی پارکینسون کشف کند. چه اتفاقی میافتد که دراکو مالفوی، اولین و عمیقترین عشق او، ناگهان دوباره در زندگی هرمیون ظاهر میشود و او متوجه میشود که احساساتش با گذشت زمان عمیقتر شدهاند؟All Rights Reserved