فصل دوم little Bunny خلاصه : همه فکر میکردن اون زوج جدا نشدنی ان البته درست ام فکر میکردن ، اینکه اون هایبرید خرگوش جوری به ته میچسبید که انگار تیکه از وجودشه و این روند سال ها ادامه داشت و اما چطور میشه که همون هایبرید با خواست خودش از پسر بزرگتر جدا بشه ؟ (تیکه ای از داستان ) (جین : کیم تهیونگ اینجوری میمیری میفهمی ؟ میفهمی روانی ؟؟ ته : بزار بمیرم اوکی بزار بمیرم میخوام بمیرم بدون اون نمیتونم بدون پسرم نمیتونم دلم برا لحن قشنگش که بهم میگفت بابایی تنگ شده میخوام فقط قبل مرگم یبار دیگه بهم بگه بابایی میفهمی ؟ اون پسرمه جین نمیتونم بدون خرگوشم اون فرشتمه ) ( دوستان جونگکوک لیتل نیست ولی بخاطر هایبرید بودنش احساساتش خیلی لطیفه برای همین ممکنه یکم از آدم ها شکننده تر باشه )All Rights Reserved