Red Pallet | Vkook
  • Reads 10,384
  • Votes 1,094
  • Parts 17
  • Reads 10,384
  • Votes 1,094
  • Parts 17
Ongoing, First published Sep 29, 2024
بعد از بیست سال به دنبال مرگ کیم مین سو ،  تنها پسرش تهیونگ از لندن برمیگرده ، مردی ۳۵ ساله که امپراطوری شرکت حقوقیش سایه انداخته روی شهرت خانواده کیم...
جئون جونگ کوک معلم نقاشی ۲۴ ساله، پسر جئون سانگ وو خدمتکار وفادار عمار ت کیم مجبور میشه با تماس پدرش دوبار به اون عمارت نفرین شده برگرده...
جونگ کوک گرم و درخشان درست مثل خورشید طایی رنگ نقاشی شاگرد هاش ،
تهیونگ بازگشته از شهری یخ زده....

 ژانر:  عاشقانه ، درام ، مافیایی ، اسمات

کاپل : ویکوک

روزهای آپ : جمعه


- خطاهات پر شده جئون ...

سوز سردی که بین موهای خیس از عرقش می وزید هم باعث نشد از حرارت سینه داغ شدش کم بشه . جونگ کوک اسلحه ای که این مدت به جای قلم موهای ظریفش ، همدم دستهاش شده بود ، نرم کنار پاش انداخت و مثل اولین دیدارشون تو فاصله یک قدمی تهیونگ ایستاد . 

- مجازاتم چیه قربان ؟ حذفم میکنید ؟ 

 برخورد نفسهای تندش به صورت مردی که محکم‌تر از همیشه به نظر می‌رسید گونه هاش رو سرخ تر میکرد  . تیله های مشکی جونگ کوک گستاخانه رو  چشمهای ناخوانا مرد قفل شده بود .مطمئن از تصمیمش ، دست لرزونش رو به سمت نشان طلایی یقه اش برد تا با بی رحمی تنها نقطه اتصالش ازین عمارت رو جدا کنه.
All Rights Reserved
Sign up to add Red Pallet | Vkook to your library and receive updates
or
#29جونگکوک
Content Guidelines
You may also like
Love in nyc by camomile_13
23 parts Complete
خلاصه : تهیونگ امگایی که برای کارشناسی بورسیه دانشگاه هنر نیویورک رو می‌گیره و با هوسوک و رزیتا و جونگکوک همخونه میشه ... البته که زندگی در کنار جونگکوک براش بدون دغدغه نخواهد بود چون هردو دچار عشقی میشن که ازش فرارین .... بخشی از داستان : دیگه نمی‌تونست جلوی احساساتش رو بگیره! انگار تک تک سلول‌های وجودش، از بی‌رحمی اون فرشته‌ی شکلاتی به درد اومده بود. چشمای قرمز و اشک‌آلودش رو به موجودی که، هر پلک زدنش قلبش رو زیر و رو می‌کرد، دوخت. با دیدن چشمان اشکی تنها عشق زندگیش، حالش ویرون تر شد. دستای لرزونش رو به صورتش کشید تا شاید آروم بشه. با صدای گرفته و بمش گفت: -من نمی‌دونم تو از من، توی تصوراتت چه هیولایی ساختی شکلات؛ اما من بدون تو خوب بودم. بی‌قراریش بیشتر شد و فریاد کشید: -من بدون عشق تو بهتر از این ها بودم. تو منو عاشق خودت کردی و باید مسئولیتش رو قبول کنی...! ____________ کاپل اصلی :کوکوی کاپل های فرعی :هوسوک_رزیتا/نامجین داستان بیشتر محوره کوکوی میچرخه و برای کاپل دیگه ای این فیک رو شروع نکنید #kookv#کوکوی#bts
PRINCE // KOOKV ✔️ by teakookvreal
34 parts Complete
[پرنس || prince]🍻 |COMPLETE| کیم تهیونگ، انترن جوانی که به طرز عجیبی برادرش چند وقتیه ناپدید شده و اون طبق گذشته‌ای که از برادرش میدونه هر روز به کازینوها و کلاب‌های سئول سر میزنه تا بتونه ردی ازش پیدا کنه اما یه روز توسط افراد مافیایی دزدیده میشه... برشی از داستان: فصل1📍 _میخوای منو بکشی درسته؟اصلا تو دلیلی برای اون رفتار های مسخره‌ای که توی دفترت نوشتی داری؟یا فقط یه سادیسمی هستی که از کشتن آدما لذت میبره؟ جونگ‌کوک سری تکون داد و صورت خیس از اشک پسر رو با دست هاش قاب گرفت. پیشونیش رو به پیشونی پسر چسبوند و گفت: _تو...تو تمامِ منی تهیونگ؛چطور تونستی همچین فکری بکنی؟من عاشقت نیستم بلکه تو رو میپرستم پرنسس.و تو با خودت فکر کردی که من میتونم بکشمت؟ فصل2 📍 _فودوشین! تهیونگ گفت و مرد با نگاهی پرسشگر به پسر خیره شد. _فودوشین یک کلمه ژاپنیه که به معنای خنثی شدن احساسات آدمه. یعنی قلب آدم جوری میشه که دیگه نه خوشحالی رو حس میکنه و نه درد و غم رو.جونگ‌کوک؛ تو،پدرم،مادرم و هر کس دیگه ای که توی زندگیم بود چنین بلایی رو سرم آوردین! کاپل: کوکوی ژانر:انگست،اسمات،مافیا،رمنس نویسنده: #Emma دوستان این فیک متعلق به این نویسنده ی مهربونمونه که اجازه دادن داستان جذابشون داخل اکانتم بمونه😍💋 آیدی تلگرام : @M1n8ung واتپد: Emmary_kim22
You may also like
Slide 1 of 10
Love in nyc cover
||𝐖𝐢𝐥𝐝 𝐐𝐮𝐞𝐞𝐧|| cover
Fighter cover
PRINCE // KOOKV ✔️ cover
𝑻𝒉𝒆 𝑺𝒂𝒗𝒊𝒐𝒖𝒓 ᵏᵒᵒᵏᵛ  cover
Homeless | vkook cover
Eucalyptus (Kookv) cover
𝐥𝐨𝐯𝐞𝐝 |جڱرڴۉشۂ(𝐯𝐤𝐨𝐨𝐤) cover
seven⁷ cover
Satisfaction(Minibook) cover

Love in nyc

23 parts Complete

خلاصه : تهیونگ امگایی که برای کارشناسی بورسیه دانشگاه هنر نیویورک رو می‌گیره و با هوسوک و رزیتا و جونگکوک همخونه میشه ... البته که زندگی در کنار جونگکوک براش بدون دغدغه نخواهد بود چون هردو دچار عشقی میشن که ازش فرارین .... بخشی از داستان : دیگه نمی‌تونست جلوی احساساتش رو بگیره! انگار تک تک سلول‌های وجودش، از بی‌رحمی اون فرشته‌ی شکلاتی به درد اومده بود. چشمای قرمز و اشک‌آلودش رو به موجودی که، هر پلک زدنش قلبش رو زیر و رو می‌کرد، دوخت. با دیدن چشمان اشکی تنها عشق زندگیش، حالش ویرون تر شد. دستای لرزونش رو به صورتش کشید تا شاید آروم بشه. با صدای گرفته و بمش گفت: -من نمی‌دونم تو از من، توی تصوراتت چه هیولایی ساختی شکلات؛ اما من بدون تو خوب بودم. بی‌قراریش بیشتر شد و فریاد کشید: -من بدون عشق تو بهتر از این ها بودم. تو منو عاشق خودت کردی و باید مسئولیتش رو قبول کنی...! ____________ کاپل اصلی :کوکوی کاپل های فرعی :هوسوک_رزیتا/نامجین داستان بیشتر محوره کوکوی میچرخه و برای کاپل دیگه ای این فیک رو شروع نکنید #kookv#کوکوی#bts