🝔 نویسنده: starryizhan 🝔 مترجم: Unique *** در باز شد و باعث شد زنگولهی بالاش به صدا در بیاد، شیائو جان به بالا نگاه کرد و یخ زد. اون با زیباترین صورتی که تا حالا دیده بود روبهرو شد. شیائو جان به صورت مرد و به ویژگیهای نفسگیرش که باعث شده بود نتونه نگاهش رو ازش برگردونه، خیره شده. قبل از اینکه مرد بره شیائو جان ناگهان بلند گفت"اسمت؟" ذهنش و زبونش با هم هماهنگ نبودن. مرد بهش نگاه کرد و شیائو جان حس کرد برقی از سرگرمی توی چشمهاش دید"وانگ ییبو" شیائو جان زیر لب گفت "وانگ ییبو." و لبخندی زد "ممنون که دوباره اومدی، من شیائو جان هستم" چشمهای وانگ ییبو گشاد شد و لبخندی زد، قبل از اینکه برگرده و بره گفت "صدام بزن ییبو، شیائو جان" *** خب خب خب، سلام. این بارم با ترجمهی سوییت یه وانشات ییجانی دیگه اومدم. امیدوارم این سوییتی رو دوست داشته باشین و به مناسبت تولد جان جان ازش لذت ببرین. ووت و کامنت یادتون نره قشنگا... ماچ بهتون... 🥰❤💚All Rights Reserved
1 part