- Phantoms's dance -
  • Reads 87
  • Votes 6
  • Parts 1
  • Reads 87
  • Votes 6
  • Parts 1
Complete, First published Oct 10, 2024
[ رقص اشباح ]
سال 1954 میلادی، پاریس، محله ی لومره

- چرا کرم های شب تاب انقدر زود می میرن؟
- .همه می میرن.... همه، غیر من و تو
- چرا غیر من و تو؟
- چون همه چیز واقعیه و من و تو، غیرواقعی ترین. من و تو یه رویاییم. رویاها خاک می شن، اما نمی میرن.

One shot 
couple: vkook
genre: Romance/Angest
All Rights Reserved
Sign up to add - Phantoms's dance - to your library and receive updates
or
#8paris
Content Guidelines
You may also like
Atonement by BTSRM2003
7 parts Ongoing
جایی که تهیونگ اینقدر جونگکوک رو دوست داره که میتونه برای اون پا روی هرچیزی از جمله غریزه اش به عنوان یه آلفا بزاره و اجازه بده اون رو تحقیر کنه و غرورش و شخصیتش رو لگد مال کنه ولی جونگکوک هیچوقت قدر عشق تهیونگ رو ندونسته و همیشه اون رو تحقیر میکنه و وقتی بعد از طلاق زوری تهیونگ خونین و مالین درون خیابون توسط خانواده ی واقعیش پیدا میشه ورق برمیگرده یا جایی که جونگکوک یه جواهر رو بخاطر یه سنگ از دست میده و وقتی متوجه ی این موضوع میشه که خیلی وقته جواهر رو درون سطل زباله انداخته و وقتی اون رو دوباره پیدا میکنه اون صاحبان جدیدی داره صاحبانی که کاملا قدر این جواهر رو میدونند و جوری از اون نگهداری و اون رو سیقل دادند که نورش قراره دنیا رو روشن کنه ایا جونگکوک میتونه بخشش این جواهر رو بگیره وجواهر رو دوباره مال خوش کنه یا اون رو برای همیشه اون رو از دست میده؟ couple: kookv,jintae,yoontae,hopev,namtae,minv,namjin,sopemin ⚠️⚠️هشدار⚠️⚠️ کاپل ها ثابت نیستند و ممکنه آخر فن فیکشن کاپل ها تغییر کنند صرفا جهت اطلاع میگم.
You may also like
Slide 1 of 10
Me, Myself & You cover
dark webⱽᵏᵒᵒᵏ cover
Namjin's family cover
DEMON | اهریمن (KookV) cover
𝑶𝒖𝒓 𝒋𝒖𝒏𝒈𝒌𝒐𝒐𝒌𝒊 cover
His Eyes. cover
Atonement cover
AROHA cover
BLOW cover
Monalisa | KOOKV cover

Me, Myself & You

13 parts Ongoing

Writer : NOVA Genre : Romance, psychology, Smut, a little criminal & Angst نباید اینطور باشه اما کافی بود کتاب فاکیم رو باز کنم تا درس بخونم! اون استادِ لعنتیش! بود و نبودش از جلوی چشمام رد میشد و نتیجه‌ش منی بودم که ساعت‌ها خیره به کتاب در تصوراتم غرق شدم. باید ازش میپرسیدم چرا اون کتاب رو بهم پیشنهاد داد. من به اندازه‌ی کافی درگیر خودم و افکارم بودم. اون هم شد گره‌ی دیگه‌ای روشون. بالاخره کار خودمو میکردم. من دیگه نمیتونستم. نمی‌تونستم از دور تماشاش کنم و بی‌حرکت وایستم. برام مهم نبود چه فکری میکرد اگه دانشجوی ساکت و درس‌خونش شماره‌ش رو ازش میخواد! من باید باهاش حرف میزدم. نمیدونم برای فرار از خودم بود یا تنهاییم. اما من اون رو میخواستم. در کنارم. جایی که باید می‌بود. ۳ سال از وقتی که اولین بار سر کلاس دیدمش میگذره و هر روز حسم قوی‌تر از قبل توی سینه‌م رشد کرده. اونقدر که دیگه تنهایی از پسش برنیام! I HOPE YOU ENJOY!