خیانت... چیزی که خیلیا تجربهش کردن و اسیب دیدن.... آسیبی که برای بعضیا اصلا قابل فراموش شدن نبود و تا اخر عمرشون مثل موجودی کثیف توی ذهنشون باقی مونده بود. اولاش برای جیمین هم همینطور بود ولی با یه فرق بزرگ! معمولا وقتی ادم از طرف کسی خیانت میبینه از اون شخص متنفر میشه... مخصوصاً اگر اون شخص عشقش باشه! اما جیمین نتونست متنفر بشه... نه از عشقش و نه از معشوقهی عشقِ چند سالش... در عوض این دفعه قلبش برای دو نفر میتپید! دو نفری که همیشه کنارش بودن! دو نفری که هیچوقت حتی فکرشم نمیکرد بهش صدمه بزنن! اما مگه اون دو نفر کی بودن که جیمین نتونست ازشون متنفر بشه؟ سلام نویسندهی خدازدهی لاو لاولی هستم که اکانت قبلش به چوخ رفت🤡 لطفاً از این به بعد اینجا دنبالم کنید و دعا کنید که بتونم پارتای قبل رو پیدا کنم و براتون آپ کنم🥲