«الهام گرفته شده از یک کابوس با کمی تغییرات » کانزو پسری که زمان زیادی براش نمونده و الکسی که به شدت عاشق دوست پسرشه الکس بین ادمای بی صورت کانزورو پیدا کرده بود و کانزو بین ادمای بی رنگ الکسو .. +چرا دستات گرم نمیشن کانزو.... شکوفه ی گیلاس من ، گلبرگ دوست داشتنی من... -الکس...قول بده یکیو پیدا کنی که مثل من عاشق خنگ بازیات باشه. +غیر تو هم وجود داره؟ ..... +اره من یکیو از دست دادم اما اون احمق بهم قول داده که منو تو زندگی بعدیمون پیدا میکنه...به همین خاطر هر سال هرروز میام و همینجا میشینم و منتظرش میمونم .. مرد ناشناس با چشمای طلایی و پر از شگفتی به سمت الکس چرخید و با ناباوری از داخل جیب شلوارش گلبرگ کاغذی را بیرون اورد و با کمی ترس و تردید سعی کرد اسم سابقشو زمزمه کنه: -کانزو....اسمش کانزو بود؟ آپلود :« نامعلوم »All Rights Reserved
1 part