ᴄᴏᴜᴘʟᴇs: ᴋᴏᴏᴋᴠ⋄ ʏᴏᴏɴᴍɪɴ⋄ ɴᴀᴍᴊɪɴ⋄ ɢᴇɴʀᴇ: ᴏᴍᴇɢᴀᴠᴇʀsᴇ⋄ sᴍᴜᴛ⋄ ᴀɴɢsᴛ⋄ ᴍᴘʀᴇɢ⋄ ғᴀɴᴛᴀsʏ⋄ ғɪᴠᴇsᴏᴍᴇ|ᴋᴠ ʷʳⁱᵗᵉʳ ִֶָ ᴀᴊᴜᴍᴍᴀ ᴡɪɴᰔᩚ ______ᴋᴠ "تنها گناهش این بود که با نماد یه اژدها روی بدنش بدنیا اومد. نمادی که متعلق به خاندان بزرگ و نامدار جئون بود. خاندانی با چهار وارث، که هر کدومشون دنیایی متفاوت از دیگری بودن و تهیونگ مجبور بود هر لحظه از عمرش رو تو یکی از اون دنیاها بگذرونه. - مرگ انتخاب قشنگی بنظر میرسه. - بردهها حق انتخاب ندارن." _____ʏᴍ "از بدو تولد، تو گوشش خونده بودن که امگاها ضعیفن، لایق احترام نیستن. اونها فقط برای رفع نیازمندیهای آلفاها و تولیدمثل بهوجود اومدن. اما اون حرفها، فقط سرابی بود که یونگی تو اوج تشنگی، توی بیابون بزرگ زندگیش میدید. اونها سراب بودن، چرا؟ چون یکی از آلفاهای قدرتمندی که همه ازش حرف میزدن، حالا بردهی یک امگا بود. - تاحالا طعم اسلیک رو چشیدی؟ شنیدم آلفاها طعمش رو دوست دارن." _____ɴᴊ "نامجون فقط یکم تنوع میخواست تا زندگیش از یکنواختی بیرون بیاد؛ نه یه امگای عصا قورت داده. - نمیتونم یه بچه رو بعنوان جفت قبول کنم."All Rights Reserved