صدایِ جیغ ها بالا رفت و ترس و دلهره بیشتر اوج گرفت نگاه ها با گیجی و ترس به چهره های رنگ و رو رفته ی کناریش میفتاد اما هیچ کس نمیتونست حدس بزنه چی درجریانه و چه اتفاقی افتاده و تنها چیزی که خیلی خوب ازش خبر داشتن، این بود که مرگ از رگ گردن بهشون نزدیکتره! *قسمتی از فیک "با داد و فریاد دانش آموزا و کوبش سریع کفش های مختلفشون و دیدن حجم زیادی از پسر و دختر های وحشت زده که سمتش میومدن با تعجب از جاش بلند شد، همینکه خواست از اطرافیانش بپرسه چه اتفاقی افتاده، یکی از پسرهای هیکلی با صورتِ وحشتناک و خونیش غرش های بلندشو سمت پسری که افتاده بود و انگاری به خاطره پیچ خوردن پاش با عجز طلب کمک میکرد حجوم آورد و در چند ثانیه خون قرمزش با فشاراز گردن بیچاره ی پسرِ افتاده خارج شد و دختر با دیدن این صحنه، تنها کارِ ممکنی که مغزِ ترسیده اش میخاست رو مثل مابقی انجام داد،فرار! " کاپل:ویمین ژانر:زامبی،مدرسه ای،انگست، هیجانی، رمنس،اسمات