سوال خوبی بود.
-وقتی یه بازی بین من و تو شروع میشه،اگر من کسی نباشم که شروعش کرده پس دیگه کی میتونه شروع کننده اش باشه به جز تو کوچولوی من؟
چشماش باز شد و لبخند از روی لب هاش رفت.
⚔️ " شمشیر نرم " ⚔️
🏹 کاپل: چانبک، هونهان، سولی، کایسو
🏹 ژانر: تاریخی، رمنس، اکشن، درام
🛡️ در حال انتشار
~ برش هایی از داستان:
* « هیچ کس دوست نداره چیزی که مال خودشه از دست بده فرمانده پارک.. اما گاهی این اتفاق میفته... و تو الان چیزی برای خودت نداری، حتی در یک مقام بالا باز هم سربازی هستی که جانت، سلامتیت، شادی و عشقت ممکنه هر لحظه به خاطر کشور برای همیشه از تو گرفته بشه »
چانیول نگاه محکمش را به چشمان خاکستری رنگ و عمیق بکهیون دوخت:« انگار منو نمیشناسی فرمانده بیون... من جانم، سلامتیم و شادیم رو با کمال میل تقدیم به کشور میکنم اما عشق... اونو دور از هر خطری، توی قلبی که بهش میدم حفظ میکنم » *
* به سمت لباس های خودش رفت و زیر لب غر زد:« این همه بی پروایی و بی احتیاطی، اونم وقتی وسط اقامتگاه سلطنتی هستیم و دور تا دور این اتاق خدمتکار و محافظه. میدونم بلاخره یه روز منو با لباس خواب روی تخت خواب تو کشف میکنن!.. »
با نزدیک شدن پادشاه به صورتش و نگاهی که به لب هایش دوخته بود ساکت شد. او اهسته گفت:« این بهترین منظره توی کل اقامتگاه سلطنتیه. تو با لباس خواب روی تخت من.. تو بدون لباس توی اغوش من...» *