هری میخواست عشقش به اون ثابت کنه برا همین رفت تو اتاق اون قایم شد اما دراکو عشقش یجور دیگه به اون نشون داد
پشت سر هری وایستاده بود با دستا سردش تیکه چوب درازی گرفته بود تو سر هری کوبید
جفتشدن با آلفای سیاه و داشتن مارک مرگبارش آخرین چیزی بود که کیم تهیونگ هیجدهساله از زندگیش میخواست؛ خبرنگار جوان وقتی برای ماجراجویی پاش رو داخل اون کلاب لعنتی گذاشت هیچوقت تصورش رو هم نمیکرد قراره با جفت آیندهاش مواجه بشه؛ جئون هاییرو، یاکوزایی که توی نگاهِ اول شیفتهی اون امگای مو فندقی شده بود.