سونو و سونگهون داداش ناتنی همان وسونگهون از همون اول از سونو خوشش اومده بود. هیچوقت سونو رو به عنوان داداش کوچیکترش ندیده بود و نمیتونست منکر احساسات خاصش نسبت به داداش کوچیکترش بشه. ولی هیچوقت درمورد حسش به سونو چیزی نگفته بود چون داداش کوچولوش هنوز مدرسه میرفت و به سن قانونی نرسیده بود. حس میکرد بعد از گفتن احساساتش سونو قبولش میکنه و به خاطر زود گذر بودن احساساتش، زود از سونگهون خسته میشه. اما دقیقا توی روز اول هیت داداش کوچولوش، با شنیدن صدای ناله های اون توت فرنگی کوچولو نتونست جلوی خودش رو بگیره و ...All Rights Reserved