یونگی و هوسوک؛ اونها از کودکی صمیمیترین دوستهای همدیگه بودن. هوسوک، در تمام لحظات شیرین کودکیاش، یونگی رو کنار خودش میدید. کسی که با وجود داشتن داشتن دو برادر کوچیکتر، هوسوک رو چیزی فرا تر میدونست. خودش رو در قبالش مسئول میدید و همواره تلاش میکرد اون بچهی سرتق و سر به هوا رو آروم، سالم و نزدیک به خودش نگه داره. اونها بهترین دوستهای هم بودن و روزهای خوش کودکیشون رو کنار هم پشت سر میگذاشتن که همه چیز با چشم بر هم زدنی عوض شد. حوادثی رخ داد که میوناشون فاصله انداخت. فاصلهای به وسعت سالهای نوجوونیاشون. سالها بیوقفه میگذشتن و اون دو به ظاهر همدیگه رو فراموش کرده بودن که قدمزنان در مسیر جدید زندگی، در اوج جوونی و پختگی، بار دیگه مقابل هم قرار گرفتن. اینبار، نه به عنوان دو دوست، بلکه به عنوان غریبههایی که هر کدوم، به دنبال منفعت خودش از زندگی بود. هوسوک به دنبال پیدا کردن جایی که بهش تعلق داشت، و یونگی؟ شاید به دنبال انتقام زندگیِ از دست رفتهاش. ------------- نام: بازگشت به تو کاپل: سپ ژانر: رومنس، انگست، کمی جناییAll Rights Reserved