no one | هیچکس
  • Reads 537
  • Votes 122
  • Parts 20
  • Reads 537
  • Votes 122
  • Parts 20
Complete, First published Dec 20, 2024
7 new parts
قلبم برای کمک فریاد میزد؛ اما کسی صدای من رو میشنید؟
من محکوم به فنا بودم!
سرم زیر آب و تنم روی خشکی بود.

این آخرین امید هم قرار بود تبدیل به ناامیدی بشه؟

آخرین شمع هم قرار بود خاموش بشه؟

یا کسی قراره دست یخ زده‌ام رو بین دستاش بگیره؟

من نمیخوام توی تاریکی عمق این اقیانوس گم بشم.
تو صدای من رو میشنوی؟
All Rights Reserved
Sign up to add no one | هیچکس to your library and receive updates
or
#4txt
Content Guidelines
You may also like
dear (عزیز کرده) by im-not-arshyabro
17 parts Ongoing
اسم:dear (عزیز کرده) درحال آپ✍🏻 ژانر:امگاورس٫امپرگ٫تاریخی٫اسمات؟...... کاپل اصلی:ویکوک کاپل فرعی:یونمین خلاصه: خاندان جئون معتقدن که امگا ها سفیدیه دنیا هستند همه ی مردم چوسان باور داشتن که هر امگایی که خون جئون ها را داشته باشه پاک ترین و زیبا ترین امگاست تا اینکه یه فردِ چینی که سفیر پادشاهیه چین بود تو بازار چشمش به امگایی زیبا روی و با ظرافت میخوره سفیر چینی اون امگای بی گناه رو به زور با خودش تا گیشا خانه میکشه و اونجا بهش تجاوز میکنه اون امگا که از خاندان جئون بود روز بعدش خودش رو با تیکه ای پارچه از سقف اتاقه گیشا خانه آویزون میکنه و خود کشی میکنه و بعد از اون تا چند صد سال بعد خاندان جئون امگایی از خون خود نداشتن و فکر میکردن که از طرف الهه ی ماه نفرین شدن و با ورود جونگکوک کوچولوی ما این نفرین شکسته شد. روز های اپ:نامنظم تا پایان دی ماه این فیک خیلی گوگولی مگولی و سافت و بی دردسره پارت هاش هم احتمالا کم باشن 🎀ورژن کوکوی توی همین اکانت با همین اسم🎀
You may also like
Slide 1 of 10
My Other Side cover
my Little Prince cover
dear (عزیز کرده) cover
Mr.sunshine cover
Liar cover
𝖶𝗁𝖺𝗍 𝖼𝗈𝗆𝖾𝗌 𝖺𝖿𝗍𝖾𝗋 𝗌𝗎𝗆𝗆𝖾𝗋 cover
همسایه cover
¦ MY CUTE BOY ¦☆ cover
OVERDOSE cover
Last time  cover

My Other Side

18 parts Ongoing

↱ 𝗡𝗮𝗺𝗲 : My Other Side ᝡ 𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲 : Taegyu ᝡ 𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲 : Romance, Psychological, Smut ᝡ 𝗪𝗿𝗶𝘁𝗲𝗿 : Setayesh ᝡ 𝗨𝗽 𝗗𝗮𝘆 : جمعه ╭┈┈⭒┈┈┈⭒┈┈┈⭒┈┈⭒ ╰⭒➛ 𝗦𝘂𝗺𝗺𝗮𝗿𝘆 : دو دوست جدانشدنی، پسرهایی که از وقتی که نوزادهای شیرخوار بودن کنار هم‌ بزرگ شدن. اونها همیشه با هم بودن، هیچوقت از هم جدا نشدن، اما یک اشتباه، یک اشتباه بزرگ همه چیز رو عوض کرد‌. سه سال از هم دورشدن، درحالی که کوچکترین خبری از دیگری نداشتن. بعد از سه سال، بلاخره با هم روبه‌رو شدن اما همه چیز عوض شده بود. تهیون، از بهترین دوست دوران بچگیش، بومگیو تنفر پیدا کرده بود و بومگیو حتی دلیل این تنفر هم نمی‌دونست. اون انقدر درگیر مشکلاتی که در سه سال اخیر براش پیش اومدن بود که حتی وقت نداشت فکر کنه چرا اون پسر ازش متنفره. اگر حسشون نسبت به هم عوض بشه چی؟ تهیون چطور میخواد تنفرش رو فراموش کنه؟ اون هم زمانی که بومگیو حتی یک پسر عادی هم نیست؟