[اُوردوز]
°جئون جونگکوک نوجوون دبیرستانی که وقتی وارد خونه میشه با جنازه پدرومادرش روبهرو میشه.چندین سال بعد فرمانده جونگکوک و تهیونگ در مقابل هم قرار میگیرن اما جونگکوک نمیدونه تهیونگ،پسر خلافکاری که ادعا میکنه همدبیرستانی چندین سال پیششه در واقع...°
-اگه عشق واقعی باشه،دوباره میبینمت.الان نه شاید حتی سال ها بعد. برای الان ما فقط دوتا غریبه ایم اما من میجنگم تا حسرتش تو دلم نمونه و من میخندم همونجایی که قبلا بخاطرت گریه کرده بودم!
ــــــــــــــــــــــــ
-دنبالمی با اینکه میدونی کی هستی،با اینکه میدونی کی هستم.تو خیلی شجاعی پاپی،واقعا شجاعی پسر قاتل خانوادهم!
ــــــــــــــــــــــــ
نویسنده: حنا
کاپل:کوکوی،یونمین
پارت گذاری:چهارشنبهها