"دارین... چی کار میکنین!؟" پسر تازهوارد که صداش زودتر از خودش رسیده بود از سایه بیرون اومد و خط نگاه جئون که با هالهای از دود سیگار ناواضح شده بود رو به سمت خودش کشید. جونگکوک پک آخر رو به سیگارش زد و حین نشوندن پوزخندی کنج لبهاش، قدمی به جلو برداشت. کسی که جرات کرده بود وارد محدودهشون بشه یه پسر جوون حدود بیستسال با چشمهای ققنوسی عسلرنگ و اندام باریک و بینقص بود.All Rights Reserved
1 part