"چرا من رو پرتقال من صدا میزنی؟"
"اسپانیاییها نیمهی گمشدشون رو پرتقال من صدا میزنن. کلیسای پرتقال یکی از معروفترین کلیساهای جهانه که ورود عموم بهش ممنوعه و فقط کسایی که اعتقاد قوی دارن، میتونن واردش بشن. بخاطر همین به نیمهی گمشدشون میگن پرتقال برای اینکه نشون بدن تا چه حد براشون با ارزش و مقدسه."
***
پارکجیمین وارث آیندهی کمپانی بالتر، پس از ترک معشوقهی خودش جئونجونگکوک، برخلاف خواست خودش توی روز عروسیشون سعی کرد همه چیز رو فراموش کنه و طبق میل مادرش، زندگی جدیدی رو شروع کنه.
ولی اون ماسک دروغینی که روی چهرهش گذاشته بود، تنها به یک ضربهی کوچک برای شکستن احتیاج داشت.
جیمین نمیدونست کجاست یا چه اتفاقی براش افتاده؛ فقط وقتی بهخودش اومد که جنازهی اون دختر رو کنارش دید!
◆ 𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲: Romance, Criminal, Mystery, Smut
◆ 𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲: Kookmin
◆ Writer : Felora
صدایِ جیغ ها بالا رفت و ترس و دلهره بیشتر اوج گرفت
نگاه ها با گیجی و ترس به چهره های رنگ و رو رفته ی کناریش میفتاد
اما هیچ کس نمیتونست حدس بزنه چی درجریانه و چه اتفاقی افتاده
و تنها چیزی که خیلی خوب ازش خبر داشتن، این بود که مرگ از رگ گردن بهشون نزدیکتره!
*قسمتی از فیک
"با داد و فریاد دانش آموزا و کوبش سریع کفش های مختلفشون و دیدن حجم زیادی از پسر و دختر های وحشت زده که سمتش میومدن با تعجب از جاش بلند شد، همینکه خواست از اطرافیانش بپرسه چه اتفاقی افتاده، یکی از پسرهای هیکلی با صورتِ وحشتناک و خونیش غرش های بلندشو سمت پسری که افتاده بود و انگاری به خاطره پیچ خوردن پاش با عجز طلب کمک میکرد هجوم آورد و در چند ثانیه خون قرمزش با فشاراز گردن بیچاره ی پسرِ افتاده خارج شد و دختر با دیدن این صحنه، تنها کارِ ممکنی که مغزِ ترسیده اش میخاست رو مثل مابقی انجام داد،فرار! "
کاپل:ویمین
ژانر:زامبی،مدرسه ای،انگست، هیجانی، رمنس،اسمات