عنوان :کریمسون
نویسنده:stiles
برشی از داستان:گاهی انگار همهچیز درست بود... گاهی انگار اصلاً وجود نداشت.
گاهی صداها توی سرم خاموش نمیشدن.
گاهی واقعیت خیلی دور به نظر میرسید.
او همیشه آنجا بود - ساکت، آرام، درست همانطور که باید باشد.
نگاهش، صدایش، حضورش... همهچیز درست بود.
فقط گاهی... چیزی ته ذهنم میگفت باید نگران باشم.
ما عاشق نبودیم. یا شاید بودیم.
بعضی رابطهها شبیه زخمان؛ باز نمیشن، فقط میسوزن.
کریمسون، داستانیست از احساسی که آرامآرام شکل میگیرد،
ذهنی که آرامآرام فرو میپاشد،
و حقیقتی که هرگز بیان نمیشود.