Story cover for 𝗠𝘆 𝗹𝗶𝘁𝘁𝗹𝗲 𝗯𝗮𝗯𝘆 𝗯𝗼𝘆 | پـسـر کـوچـولـو‌ی مـن by rabiinnn
𝗠𝘆 𝗹𝗶𝘁𝘁𝗹𝗲 𝗯𝗮𝗯𝘆 𝗯𝗼𝘆 | پـسـر کـوچـولـو‌ی مـن
  • WpView
    Reads 25,521
  • WpVote
    Votes 2,622
  • WpPart
    Parts 21
  • WpView
    Reads 25,521
  • WpVote
    Votes 2,622
  • WpPart
    Parts 21
Ongoing, First published Feb 14
Writer:Rabin 
Couple:Hyunlix,A little bit of Minsung 
Ganrs:mpreg,smut,romance,mafia
 
درسـت وقـتی که فکر میکـنی زندگی بـرات بی مـعنی شـده یه دلـیل واسـه ادامه دادنت پیدا میـشه؛ یه شخـص خـاص! کسی که تـورو دوستت داره و بهـت اهمـیت میـده و درست وقتـی ایـن رو میفـهمی که قلبـت تـماما برای اون شـده...
__________________________________________

ژانـر:امپـرگ،اسمـات،رومـس،مـافـیایی با عصـاره‌ معـمایی
کاـپـل:هیـونلیکـس، با کـمی چاشنیِ میـنسونـگ
روزهـای آپ:جـمـعـه‌هـا
All Rights Reserved
Sign up to add 𝗠𝘆 𝗹𝗶𝘁𝘁𝗹𝗲 𝗯𝗮𝗯𝘆 𝗯𝗼𝘆 | پـسـر کـوچـولـو‌ی مـن to your library and receive updates
or
#5تخیلی
Content Guidelines
You may also like
False trust✴️ by psychomic4
44 parts Complete
اعتماد... هم میتونه انگیزه ای رو بسازه برای ادامه این جهنم به ظاهر زندگی با تکیه به آدمی که نه جزئی از تو بلکه اون خوده تو باشه... هم میتونه وسیله ای بی رحم برای زمین زدنت بشه... وقتی زیر پاهات جوری خالی میشه که با خودت میگی " اصلا زمینی از اول وجود داشته؟" اعتماد غلط یعنی راهی که با خیال راحت توش قدم گذاشتی و خودتو سپردی به تکیه گاهی که سالها دنبالش بودی... ولی... درست زمانی که برمیگردی و عقبو نگاه میکنی، میبینی زمین با هرقدم تو خرد شده و ریخته... میترسی از اینکه بیوفتی، میخوای راهو بیشتر ادامه بدی ولی درست همون موقع... دستی تورو اروم هول میده... اون لحظه سقوط و معلق بودن... همون شکستیه که ما ازش میترسیم اما... شکست واقعی زمانیه که بفهمی اون دستی که هولت داد... مورد اعتماد ترین ادم زندگیت بوده... _______________________________________________ ✴️: تو به من شلیک نمیکنی.... ✳️: امتحانش ضرری نداره... ◾Genre : criminal, action, mystery, smut 🔺Couple : Hyunlix Hope you enjoy it...
•𝐆𝐫𝐚𝐲 𝐃𝐢𝐚𝗺𝗼𝐧𝐝•ᵛᵏᵒᵒᵏ by meral_writ
67 parts Ongoing
Vkook_الماس خاکستری ـ درد ازادی که بهم دادی از دردی که مستحقش بودم دردناک تر بود •امگایی که این اجبار رو برای رسیدن به عشق پنهانی که داشت قبول کرد و این ازدواج قراردادی رو پذیرفت. صبر کردن و دور شدن از رویا و هدف ها و زندگی که هیچ شباهتی در ذهنش نداشت، هیچ آسان نبود زندگی که پشتش منافع هایی پنهان بود برایش هیچ مفهومی نداشت ، اما گویی خودش هم آغشته به این رنگ های تیره شده بود، گمان میکرد نجات پیدا میکند!!• هفت سال زندگی که هردو با تنفر رنگ زدند و هیچکدام تلاشی برای دوست داشته شدن نمیکردند. آنها سخت میگرفتند ؟ یا زندگی سختی های پنهان داشت که انتقام درش نهفته بود؟! ___________________________________________ با چهره ی بی حسش بهش زل زد _ داری بد میکنی امگا لحظه ی ترس رو احساس کرد اما طولی نکشید که این حس رو خاموش کرد وبا تندی گفت: ـ هم از خودت هم از کل زندگیت متنفرم.. وارِن با لحنی خنثی رو بهش گفت: _ کُلت روی پیشونیت نذاشتم که دوستم داشته باش!.. writer:Meral Cuple:Vkook Genre:Dark-romance, psychological fiction,Omegaverse,fantasy,smut,Angst٫ A-mperg
You may also like
Slide 1 of 10
𝐒𝐀𝐅𝐄 𝐏𝐋𝐀𝐂𝐄 💤 | 𝐇𝐲𝐮𝐧𝐥𝐢𝐱_𝐟𝐢𝐜 cover
False trust✴️ cover
•𝐆𝐫𝐚𝐲 𝐃𝐢𝐚𝗺𝗼𝐧𝐝•ᵛᵏᵒᵒᵏ cover
Hyunlix  cover
My boy cover
🩸⛓️My Pshyco Boyfriend ⛓️🩸•hyunlix• cover
Fox(skzver) Full cover
Dance With Me •hyunlix • cover
Musician cover
Infatuation cover

𝐒𝐀𝐅𝐄 𝐏𝐋𝐀𝐂𝐄 💤 | 𝐇𝐲𝐮𝐧𝐥𝐢𝐱_𝐟𝐢𝐜

13 parts Complete

#خلاصه: هیونجین، یک طرد‌شده بود... یه شورشی... یه یاغی. حکومت به آدمایی مثل هیونجین که خارج از دیوارها زندگی میکردن، این لقب‌ها رو میداد. هیونجین از همون اول بیرون از دیوارا به دنیا اومده بود. انتخاب خودش نبود. وقتی اون «پاک‌سازی» شروع شد و زامبیا کشته شدن..... . . . اسم فیکشن: مکان امن؛ کاپل:هیونلیکس ژانر: پساآخرالزمانی،اکشن، اسمات