Story cover for Bulb [ChanBaek] by Bambi_Fiction
Bulb [ChanBaek]
  • WpView
    Reads 173
  • WpVote
    Votes 33
  • WpPart
    Parts 1
  • WpView
    Reads 173
  • WpVote
    Votes 33
  • WpPart
    Parts 1
Complete, First published Mar 23
Mature
[وان شات]
-میدونی که این وقت تلف کردنا عصبیم میکنه!
+توام میدونی که وقتی عصبی میشی خوشم میاد!


Couple: ChanBaek
Genre: Smut
Writer: Bambi


Telegram: @BambiFiction
All Rights Reserved
Table of contents
Sign up to add Bulb [ChanBaek] to your library and receive updates
or
Content Guidelines
You may also like
مافیای صورتی‌/ The pink mafia🔞🔥 by jeon_jehowa
42 parts Complete
اسم: مافیای صورتی🔞 ژانر: مافیای/ خشن/ عاشقانه/ اسمات ___________________ کیم نامجون رئیس باند آر ام به شدت از رقیبش متنفره از نظر اون جین اصلا مافیا نیست و به درد خونه داری میخوره. کیم سوکجین رئیس باند پینک آرجی دشمن قدیمی نامجون به خاطر گذشته و زخمی که نامجون بهش زده دنبال هر راهیه که تلافی کنه. . نامجون: عوضی صورتی پوش بهتره با زبون خوش محموله ام برگردونی وگرنه آتیشت میزنم. سوکجین: تند نرو کیم بهتره نیست واسه شروع معذرت خواهیت کفشام با زبونت واکس بزنی شاید تصمیمم عوض شد و بهت رحم کردم. . . و اما حالا کیم تهیونگ و کیم جونگکوک 5 ساله توی مهد کودک باهم همکلاسی شدن و پدراشون بعد از سال ها دوباره دیداری تازه کردن. _اشم من جونتوتیه. +شلام منم کیم تهلونگم. _هه هه تو همون پسله ی بیلیختی که حتی نمیتونه اشمش دُلُشت بده. +ساکت شو کیم جونتوک پاپام دُفته باهات حلف نژنم. پسر جیغ کشید. _اشمم جونتوته نه جونتوت. کاپل اصلی : تهکوک/ کوکوی (ورس) و نامجین. کاپل فرعی: ؟ (فصل دوم در حال آپ...) _________________ توی این فیک از اسم اعضای بی تی اس استفاده شده و هیچ گونه ارتباطی با زندگی شخصی اعضا نداره💜.
You may also like
Slide 1 of 10
Untrue | Yeongyu cover
His To Ruin | KookV cover
Freesia  [vkook] cover
 ≀ childhood memories᠉ cover
Anything For You | Chanbeak️️✔ cover
This Is Not A Sad Ending cover
مافیای صورتی‌/ The pink mafia🔞🔥 cover
Bloody Chocolate  cover
Perfectly Imperfect  cover
ᥫ᭡Tag You're It cover

Untrue | Yeongyu

10 parts Complete

𝘕𝘢𝘮𝘦: Untrue 𝘊𝘰𝘶𝘱𝘭𝘦: Yeongyu 𝘞𝘳𝘪𝘵𝘦𝘳: Ario 𝘊𝘰𝘯𝘥𝘪𝘵𝘪𝘰𝘯: Completed ༺༻༺༻༺༻༺༻༺༻༺༻༺༻ _ من اون وجودی که توی چشمهات خلاصه میشد رو از خودم گرفتم...زندگیمو از خودم گرفتم...روحم، نفسم، انگیزه و امیدی که از تو برای من میبود رو از خودم دریغ کردم؛ حالا بهم بگو چیکار کنم بدون تو؟ _ ﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏ خب این به عنوان اولین کارم بی نقص و عالی نیست ولی بنظر مناسب میاد...به سبک پارت های کوتاه نوشته شده و پارت اخر داستان اون نوشته ها رو نشون میده، قبلا توی یکی از فیکشنای یونگیو دیده بودمش که نویسنده به گمونم گفت یه داستان ترکی بوده که اینجوریش کرده و به هر حال نمیدونم کی بود ولی بابتش ازش ممنونم و این فیکشن به اون صورت با داستان متفاوت ولی با شباهت به اون نوشته شده. امیدوارم لذت ببرید ^^