
نوا فقط میخواست برای چند روز از همهچی دور بشه... تو یه خونهی قدیمی و ساکت، با کلی وقت برای نوشتن و فکر کردن. ولی یه درِ قفلشده، یه عروسک خاکخورده، و یه کنجکاوی ساده، کافی بود تا اونو آزاد کنه. سایروث یه داستان ترسناک معمولی نیست. قراره ببینی وقتی مرز بین خیال و واقعیت از بین میره، یه نویسنده چطور تو کابوس خودش گیر میفته... حاضری وارد زیرزمین بشی؟All Rights Reserved