
👔پایان یافته👔 (Imagination:تخیل،تصور)Mini fic کیم تهیونگ که بخاطر شخصیت خاصش هیچ وقت با هیچ کسی تو رابطه نمیرفت شروع به تصور کردن پسرکی خوش چهره به اسم کوکی میکنه. اون به مرور زمان انقدر به اون پسر علاقه پیدا میکنه که اصلا راجعب روابط واقعی فکر نمیکنه و به کوکیش اعتقاد داره اما اینجا یه مشکلی وجود داره. اون نه میتونه ببوستش،بغلش کنه یا باهاش هم بستر شه چرا که بی تجربهست. میگذره و میگذره تا این که یک روز اتفاقی میافته که کوکیش رو که نمیتونسته دیگه تصور کنه تو دنیای واقعی ملاقات میکنه و.... قسمتی از فیک: . . . وارد اتاق شد و دهان تهیونگ رو از تعجب باز کرد. "کوکی؟" مرد اخمی کردو با غضب گفت: "بله؟!" تهیونگ بلند شدو گفت: "ج.جوئن...جوئن جیکی شمایید؟" مرد با چهره ای خشمگین بخاطر اون مدل صدا شدنش در لحظه اول گفت: "گستاخانه بود که در لحظه اول منو انقدر با خودتون نزدیک ببینید جناب کیم!" تهیونگ نفس عمیقی کشیدو گفت: "متاسفم...فکر کردم یکی از دوستام هستید....اما..ا.اما حالا متوجه شدم اشتباه گرفتم....گستاخی منو ببخشید." . . . Days of update:every Monday's and Thursday's Genre:Romance,Fantasy.... Couple:Kookv. write by:𝑩𝑳𝑨𝑪𝑲𝒓𝒐𝒔𝒂𝒍𝒊𝒕𝒂All Rights Reserved