Story cover for اربابم ازم متنفره (BDSM) by Myroham
اربابم ازم متنفره (BDSM)
  • WpView
    Reads 3,108
  • WpVote
    Votes 87
  • WpPart
    Parts 11
  • WpView
    Reads 3,108
  • WpVote
    Votes 87
  • WpPart
    Parts 11
Ongoing, First published Apr 25
🔞🔞🔞اون مجموعه‌ای بود از تمام چیزهایی که ازشون متنفرم و این دلیل شروع بازی بود. یک شرط بندی بی رحمانه برای اینکه اون و بشکنم، خرد کنم و برای اینکه روی واقعیش و ببینم. شیطان هم یک روز فرشته بود...🔞🔞🔞
All Rights Reserved
Sign up to add اربابم ازم متنفره (BDSM) to your library and receive updates
or
#26اجباری
Content Guidelines
You may also like
من این دنیا رو دوست ندارم، فقط تو رو دوست دارم by oenomelnovel
30 parts Complete
♥●•٠ شب قبل از ایـنکـہ گواهے ازدواجمون رو بگیـریـم، ازش پرسیـدم، "کے شروع بـہ علاقـہ داشتن بـہ من کردیـ؟" اون جواب داد ، "یـادم نیـست." "اما، چرا من؟" "چرا تو نه؟" "من خیـلے کوچیـکم (یــہ چیـز جزئے ام) و خیـلے راحت حسودے مے کنم." "منم همیـنطور." "من مے ترسم کـہ لایـقت نباشم." "منم همیـنطور." "من هیـچوقت بـہ طور واقعے با کسے قرار نذاشتم، پس نمے دونم عشق چیـه؟" "منم نمے دونم." اون دستمو بـہ آرومے گرفـت، "اما من ایـنو مے دونم. وقتے بـہ ایـن فـکر مے کنم کـہ بقیــہ عمرمو با تو سپرے مے کنم، احساس مے کنم آیـندم پر از امیـده." توے 16 سالگے از یــہ میـز کلاسے استـ؋ـاده کردیـم و فـاصلـہ اون کمتر از 10 سانتے متر بود. منظره ے اطرافـم پر از اون بود. توے 26 سالگیـ، صبح بیـدار شدم و دیـدم کـہ نور خورشیـد بـہ آرومے روے صورتش مے تابه. فـکر کردم، مے خوام ایـنطورے پیـر بشم - بـہ تدریـج، با اون. من حدس مے زنم ایـن بایـد، عشق باشه ˙·٠•●♥
You may also like
Slide 1 of 10
Pure Love [Z.M fanfiction] cover
من این دنیا رو دوست ندارم، فقط تو رو دوست دارم cover
Jimin's problem  cover
A Safe Hug "kookv" cover
Arranged marriage cover
Painted scars | زخم های نقاشی شده cover
BABY GIRL [AU] Book1 cover
she is not my friend... cover
my baby boys(BDSM) cover
Daddy's little kitten(BDSM) cover

Pure Love [Z.M fanfiction]

47 parts Complete

یه دختر هفده ساله که وارد یه دبیرستان جدید میشه،"افراد جدید و اتفاقای عجیب غریب" اون زندگی آرومی داره و عشق هم به همین آسونی و بی پروایی وارد دنیای جذاب اون میشه... Zayn Malik Fanfiction Written by Iamnotshadi