
همه چی از جایی شروع شد که اون مرد سالخورده به تائه دنیای جدیدی رو معرفی کرد،دنیایی که با ورود به اون تمام زندگیش زیر و رو شد و تغییر کرد. آیا اون میتونه با ریاست و قوانین مربوط بهش کنار بیاد؟ آیا میتونه از احساسات جانا کوچولو محافظت کنه و قلبشو نشکنه؟ ◆__•__•__•__•__•__•__•__•__•__•__•__•__•__•__•__◆ برشی از داستان +تو با بقیه فرق داری... نمیدونم چرا ولی حس عجیبی دارم _خطرناک ترین جمله ای که شنیدم همیشه همین بوده ~~~~~~~~~ +فقط منو مارک میکنی؟ _تا وقتی خودت نخوای،هیچ کس دیگه ای کنارم نمیاد. حتی اگه قانون مجبورم کنه... _من بی تو رهبر نیستم!فقط یه بدن خالی ام ◆__•__•__•__•__•__•__•__•__•__•__•__•__•__•__•__◆ کاپل:ویمین،ویکوک،آریا(آلیان و رایان) بچه ها فیک تریسام نیست و فقط به خاطر فضای تاریخی که داره لیدرشون میتونی چند تا جفت داشته باشه*_* اگه داستانو میخونید ووت و نظر رو فراموش نکنید😆💕 اگه دوس داشتید به چنل تلگرامم جوین بدید عزیزا🪄👣All Rights Reserved