Story cover for CONSELIO by Naavinia
CONSELIO
  • WpView
    Reads 2,925
  • WpVote
    Votes 517
  • WpPart
    Parts 18
  • WpView
    Reads 2,925
  • WpVote
    Votes 517
  • WpPart
    Parts 18
Ongoing, First published Apr 27
افسر کیم سوکجین....ماموره چیره و زبردسته سازمان اطلاعات و جاسوسی....
فِردو....مهره ی اصلی و رئیسه مافیای بزرگه کونسلیو...
عشقی که با اجبار شروع میشه اما خاطره هایی که از دله این عشق درمیاد زندگیه کیو بیشتر از همه دستخوش تغییر میکنه؟!
افسر کیم یا امپراطور فردو؟
شایدم زندگیه آدمای دیگه؟

_____________________________________________


پارت گذاری: سه شنبه ها و جمعه ها

♤main couple :namjin
♤Other couple :kookmin
♧Happy end 

◇Writer :saya
genre : mafia,omegavers,mystery,romance
All Rights Reserved
Sign up to add CONSELIO to your library and receive updates
or
#2نامجون
Content Guidelines
You may also like
Coshay / نامیرا by rominaromina396
128 parts Ongoing
فصل 1 احساس تنهایی خیلی خوبه ولی نه وقتی ۱۶ سال طول بکشه بلاخره یه جایی کم میاری ، کنجکاوی قلقلکت میده و دلو میزنی ب دریا و ...فرار میکنی ... ولی همیشه قرار نیست نتیجه ی یک اشتباه بد باشه شاید بشه شروع ی زندگی دوست‌داشتنی و پر ماجرا و شاید عجیب .... بخشی از داستان : پس من چی ؟ پسر کوچیک تر ب صورت مثل برف شوگا نگاه کرد هول شد .." .آلفا ! شوگا بیحرف همون دست جیمین رو سمت لباش برد و خورد . انگشتای عسلی جیمینم همراهش وارد دهنش شد و موج الکتریسیته ای وارد بدن امگا کرد. جیمین مسخ شده به چشمایی ک اگه اشتباه نمی‌کرد برق شیطنت از توش پیدا بود خیره شد.... کوک مثل بچه ها اعتراض کرد " هئونگگگگگ اون مال من بود ‌..من هنوز گشنمه ..!!! تهیونگ ک سیر شده بود به دیوار پشت سرش تکیه دادو دستی ب شکمش کشید ... " آخيش... چه خوب که من سیر شدم ! " کوک با غیض نیم خیز شد " میام میزنمتا ... تهیونگ با تخسی نگاهش کرد " جرئت داری بیا... فصل اول تمام شده😍🖖🏻 . . . فصل دوم در همین صفحه گذاشته میشه 😈🙈 داستان یه خانوادست ....اما ...آیا یه خانواده عادی ؟ ... . . . +میتونی تصور کنی از پدرت دو سال کوچیک تر باشی ؟! _ مطمئنی پدرته ؟! + اره ..... _ پس دیوونه شدی .. + نمیدونم ....شاید ... . . . زندگی مخفیانه یه خانواده ....و داستان های بینشون ... . . . هیجانی کمدی معمایی کاپل :
The 27th Oath by SetayeshMaleki0
32 parts Complete
قسم‌ خورده بود بمیره... اما زندگی برنامه‌ی دیگه‌ای داشت. ــــــ همه چیز در مورد کیم تهیونگه. اتفاقات زیادی براش افتاده که خوب متوجه‌ی دنیای چرتی که توش بوجود اومده شده. اما جونگکوک و جیمین کسایی بودن که هیچوقت فکرشو نمی‌کرد اینده‌شو تغییر بدن. اون دوتا باعث می‌شدن یه چیزایی توی وجودش گرما رو به قلبش برگردونه. ... بعد اون اتفاق حالا نوبت تهیونگ بود که اون دوتا رو با کاراش متعجب و عاشق تر کنه. ــــــ -ازم متنفری؟ قلب جونگ‌کوک سریع‌تر زد. جوری که حتی تهیونگم می‌تونست صداشو بشنوه. +من... ــــــ جیمین نمی‌تونست احساساتشو در مورد اون پسر کنترل کنه. کیوتی اون پسر جدا براش خطرناک بود. طوری که هر لحظه ممکن بود براش غش کنه. ــــــــ کاپل : تهمینکوک ، نامجین ، سپ ... ژانر: تریسام ، پلیسی ، مافیایی ، کمدی ، اسمات ، درام ، امپرگ اتمام یافته ✅ {۱- این فیک هیچ ربطی به واقعیت نداره و همونجور که از اسمش پیداست فیکه و واقعیت نداره ! ۲- لطفا اگه از تریسام یا اسمات یا هر چیز دیگه ای توی توضیحات خوشتون نمیاد نخونید ❌ ۳-اوایل کار زیاد خوب نشده چون جزو اولین فیک هام محسوب میشه پس اگه حوصله ندارید لطفا نخونید ❌ ۴- امیدوارم خوب به هشدار ها دقت کرده باشید تا ناراحتی ای پیش نیاد و باعث بشه ناراحتتون نکنه
You may also like
Slide 1 of 10
Coshay / نامیرا cover
GRAY CHAMOMILE... ♡ cover
My Angel  cover
𝘼𝙢𝙖𝙧𝙞𝙨🌙 cover
𝑻𝒉𝒆 𝒎𝒚𝒔𝒕𝒆𝒓𝒚 𝒐𝒇 𝒍𝒐𝒗𝒆 cover
7 cover
dark boundaries|دارک بوندریز  cover
One Shot👑 cover
The 27th Oath cover
OMEGA  cover

Coshay / نامیرا

128 parts Ongoing

فصل 1 احساس تنهایی خیلی خوبه ولی نه وقتی ۱۶ سال طول بکشه بلاخره یه جایی کم میاری ، کنجکاوی قلقلکت میده و دلو میزنی ب دریا و ...فرار میکنی ... ولی همیشه قرار نیست نتیجه ی یک اشتباه بد باشه شاید بشه شروع ی زندگی دوست‌داشتنی و پر ماجرا و شاید عجیب .... بخشی از داستان : پس من چی ؟ پسر کوچیک تر ب صورت مثل برف شوگا نگاه کرد هول شد .." .آلفا ! شوگا بیحرف همون دست جیمین رو سمت لباش برد و خورد . انگشتای عسلی جیمینم همراهش وارد دهنش شد و موج الکتریسیته ای وارد بدن امگا کرد. جیمین مسخ شده به چشمایی ک اگه اشتباه نمی‌کرد برق شیطنت از توش پیدا بود خیره شد.... کوک مثل بچه ها اعتراض کرد " هئونگگگگگ اون مال من بود ‌..من هنوز گشنمه ..!!! تهیونگ ک سیر شده بود به دیوار پشت سرش تکیه دادو دستی ب شکمش کشید ... " آخيش... چه خوب که من سیر شدم ! " کوک با غیض نیم خیز شد " میام میزنمتا ... تهیونگ با تخسی نگاهش کرد " جرئت داری بیا... فصل اول تمام شده😍🖖🏻 . . . فصل دوم در همین صفحه گذاشته میشه 😈🙈 داستان یه خانوادست ....اما ...آیا یه خانواده عادی ؟ ... . . . +میتونی تصور کنی از پدرت دو سال کوچیک تر باشی ؟! _ مطمئنی پدرته ؟! + اره ..... _ پس دیوونه شدی .. + نمیدونم ....شاید ... . . . زندگی مخفیانه یه خانواده ....و داستان های بینشون ... . . . هیجانی کمدی معمایی کاپل :