سونگمین وقتی گذاشت و رفت اون رابطهی چند ساله رو بیرحمانه شکست و از عمارت خاندان بنگ فرار کرد،یه چیز تاریک و خطرناک رو تو وجود کریستوفر بنگچان بیدار کرد.
کریس، وارث ارشد خانواده، هیچوقت باخت رو بلد نبود. مخصوصاً وقتی پای عشق، غرور، و قدرت وسط باشه. اون شب، همهچیز توش فرو ریخت، و چیزی که جاشو گرفت فقط یه عطش بود... عطش انتقام.
از اون روز، یه هدف توی ذهنش میچرخه-واضح، پررنگ، و بیرحم: باید پیداش کنه. باید ببینتش. باید کاری کنه که با تمام وجودش از فرار کردن پشیمون بشه..
و اینبار، وقتی پیداش کنه، بخششی در کار نیست بلکه باید تا آخر عمر تسویه حساب کنه..
╭───── • ◆ • ─────╮
+بلاخره گیرت انداختم...دیگه راه فراری نداری کیم سونگمین!
سونگمین نفس نفس میزد و محکم دستاشو به قفسه ی سینش چسپونده بود
عرق از لابه لای شقیقه هاش میچکیدو حتی نای صحبت کردنم نداشت..
_ل..لطفا بزار..بر..برم...
+فکر کردی به این راحتیاست؟؟؟تو باید تقاص پس بدی تقاص اون سالهایی که منو عاشق و بازیچه ی دست خودت کردی! حالا نوبت منه باهات بازی کنم کیم سونگمین قراره از این به بعد مثل یه عروسک باهات رفتار بشه.!
╭───── • ◆ • ─────╮
ژانر: Dark Romance, Psychological Drama
Emotional Thriller, Toxic Relationship, Angst, Tragedy
𝐜𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: chanmin, hyunlix
روزهای آپ: دوشنبه و پ
جیسونگ پسر 22 ساله ای که بعد از تصادفی که تو بچگی داشت دچار اختلالی تو شبکه چشم میشه و توان تشخیص هیچ رنگی جز سفید رو نداره .....
مینهو پسر بی احساس و خشکی که کراش نصف دخترا و پسرای دانشگاس ولی بویی از احساسات نبرده
نیاز به یه پاک کننده قوی داره
پاک کننده ای به سفیدی روح و قلب جیسونگ
ولی سفیدی جیسونگ برای پاک کردن سیاهی روح مینهو کافیه؟!
🦋Coupel:Minsung,Hyunlix
🦋Gener:Romantice,comedy,smut
🦋Writer:The parallel
"بازیگر خوبی هستی..."
"فکر کردم از سفید متنفری!"
"میخوای با احساساتم بازی کنی؟!"
"خوبه اگه احساسی پیدا کردی منم بازی..."