Story cover for Smoke, Money, and the Boy I Loved by thisiscloudygirl
Smoke, Money, and the Boy I Loved
  • WpView
    Reads 505
  • WpVote
    Votes 119
  • WpPart
    Parts 10
  • WpHistory
    Time 2h 43m
  • WpView
    Reads 505
  • WpVote
    Votes 119
  • WpPart
    Parts 10
  • WpHistory
    Time 2h 43m
Ongoing, First published May 09
متاسفم که دارم آدم اشتباهی رو انتخاب میکنم.
شاید این بزرگترین خطای زندگی من باشه و با رسیدن روز قیامت، تک تک فرشته‌ها با سرزنش کردنم شکنجه‌م بدن و خدا منو به قعر جهنم و درک اسفل تبعید کنه..
من حتی همین الان هم از آینده‌ی عجیب و ترسناکم مطلعم..آینده‌ای که هیچ تضمینی براش ندارم..میدونی، هرلحظه احتمال مرگمو میدم..
من فقط راه فراری پیدا نمیکنم.
یا میدونی چیه؟! من اصلا دنبال راه فراری نیستم مامان.
امیدوارم منو ببخشی ولی اون مرد خدای منه، آره..
اون مرد خدای منه و این اولین باریه که دارم به صادقانه ترین شکل ممکن اعتراف میکنم.
اعترافی که تا الان پیش کسی نکردم..
من فقط میدونم که حاضرم جلوش زانو بزنم و ساعت ها و ساعت ها به پرستش اون فرشته‌ی آتشین بپردازم..فرشته‌ی آتشین! هرکاری که بکنه، حتی اگه بزرگترین آسیب‌ها رو بهم بزنه اون شیطان مورد علاقه‌ی منه..قبلا هم بهم ضربه زده، آسیب زده، چه جسمی..‌و چه روحی..همیشه کارش همین بوده.
آسیب‌های غیرقابل جبران.
مامان من فقط یه آدم دیوونه‌ام، دیوونه و عاشق!
و ذره‌ای باهوش نیستم..آینده نگر نیستم..حتی دیگه اهمیت هم نمیدم. درسته تو همیشه به هوش من افتخار میکردی..به هوش و پشتکار و تلاش و منطقم.
اما نه..من در مقابل اون مرد یه موجود خنگ و ابله و ناچیز و احمقم..آخه مامان، تو اون رو ندید
All Rights Reserved
Sign up to add Smoke, Money, and the Boy I Loved to your library and receive updates
or
Content Guidelines
You may also like
Shadow* by Edy9yy
9 parts Complete Mature
من همیشه سایه بودم. وقتی در بالکن سیگار می‌کشید و دودش را با باد قسمت می‌کرد، وقتی روی کاناپهٔ فرسودهٔ پشت‌بامش کتاب می‌خواند و لب‌هایش آرام تکان می‌خورد، وقتی نصفه‌شب‌ها، زیر نور آباژور، دستش را روی شقیقه‌اش می‌گذاشت و با چشم‌های خسته به صفحه‌های پرونده‌ها خیره می‌ماند. من آن‌جا بودم... همیشه یک قدم عقب‌تر، پنهان در تاریکی، در گوشه‌ای که نورش به من نمی‌رسید. او هیچ‌وقت مرا ندید - یا شاید دید و ترجیح داد نبیند. من صدای خنده‌اش را از پشت دیوارها حفظ کرده‌ام. نحوه گفتن اسمم را، وقتی با بی‌حوصلگی صدا می‌زد. حتی بوی ادکلنش را وقتی از پله‌ها بالا می‌رفت... می‌گویند عشق باید روشن باشد، باید فریاد شود - اما عشق من تاریک است، بی‌صدا، نفس‌گیر، و ممنوع. من همیشه سایه بودم... و او، تنها نوری بود که من را زنده نگه می‌داشت. --------------- عشق یا یه وسواس؟ عشق یا یه بازی تاریک؟ عشق یا دروغ های او؟ ____________ داستان بیشتر روی مثلث عشقی هست دلا و دایان رابطه تاکسیکی دارن که دایان هربلایی سر دلا میاره ولی درنهایت با یه بوسه از دلش درمیاره. دلا رو میزنه و مجبور به کارهایی میکنتش که نمیخواد در اوایل همه چی خوب پیش میره ولی کم کم کنترل های شدید و رفتار های واقعی دایان رو میشه Smut, dark romance, bl, درحال آپ*
Boss from Hell  by Nina9675
6 parts Ongoing
رئیسی از جهنم. شیطان در لباس رسمی. مستبدِ سرد و بی‌رحمی که همه از او می‌ترسند. از همان لحظه‌ای که کیم تهیونگ رئیس جدیدش را می‌بیند، فقط یک چیز را می‌داند - او از کیم سوکجین متنفر است. سرد، بی‌رحم و کاملاً غیرقابل‌تحمل، سوکجین تنها با یک کلمه فرمان می‌دهد و انتظار اطاعت بی‌چون‌وچرا دارد. او کنترل‌گر است، تهیونگ را مثل مهره‌ای یک‌بارمصرف می‌بیند. اما تهیونگ کسی نیست که بی‌صدا تسلیم شود. همه‌چیز از یک نبرد اراده‌ها آغاز می‌شود - تهیونگ مدام در برابرش می‌ایستد، و سوکجین با بی‌تفاوتیِ عصب‌برانگیزی نگاه می‌کند، انگار منتظر است او بالاخره بشکند. اما هرچه بیشتر با هم درگیر می‌شوند، تنش بینشان به چیز دیگری تبدیل می‌شود. چیزی تیز. چیزی خطرناک. تهیونگ باید از او متنفر باشد. باید از این وضعیت فرار کند. اما نگاه سوکجین، چالشش، حضورش - اعتیادآور است. او قرار بود مقاومت کند. اما کیم سوکجین عادتی است که تهیونگ نمی‌تواند ترکش کند. و ترسناک‌ترین بخش ماجرا؟ تهیونگ مطمئن نیست که اصلاً بخواهد ترک کند. در این جنگ میان سلطه و میل - چه کسی اول می‌شکند؟
"your eyes" by melooni17
24 parts Complete
[کامل شده] "جیمینی..بلخره یه روزی تورو مال خودم میکنم حتی شده دنیا رو آتیش بزنم البته همراه آدماش!" . _میدونی آقای پارک....من رو همیشه آروم میدیدی...من کلا آدم ارومیم...ولی روی خط قرمز هام خیلی خیلی حساسم....دست گذاشتی روی خط قرمزم...خط قرمز من پسرته...خط قرمزم رو آزار دادی...اذیتش کردی...کار اشتباهی کردی آقای پارک...الان اونقدری عصبی هستم که با کشتن دخترت و خودت هم آروم نمیشم! . ."راضی کردن پدرت اصلا کار سختی نبود...خواهرت آخر سر جنده بازیاش منو از دست داد...که البته من هرگز مال اون نمیشد...چون تمام وجود و روح و احساسات من من پیش توعه و مال توعه پسر یونگی" . "جیمینا...حتی اگه تو بهم علاقه ای هم نداشته باشی....من باهات ازدواج میکنم....من خودخواهم...نمیزارم تو مال کس دیگه ای بشی...تو مال خودمی مال خود خود من:)" . . . ولی چی میشه اگه بین این چهار نفر(کوکوی و یونمین) دو نفرشون قبلا عاشق هم بودن؟ کاپل:یونمین کاپل فرعی:کوکوی روزهای آپ:اگه حمایت بشه هر روز ژانر:عاشقونه..اصمات..کمی انگست..ماجراجویی.. دارای صحنه های🔞 برای هردو کاپل یونگی:تاپ. جیمین:باتم کوک:تاپ. تهیونگ:باتم
Darvin's Clover | VKOOK  by Mamacita_01
15 parts Ongoing Mature
┊Summary: شبدر داروین... کلمه غریبیه، وقتی اولین بار شنیدمش انگار همون کلمه ای بود که لازم بود بلندم کنه، کلمه ای که ما رو وارد دنیای شخصیت هامون میکنه... همه چیز از جونگکوک سیزده ساله ای شروع شد که هیچوقت فکرش رو نمیکرد، یه دوچرخه سواری ساده اینطور سایه تنهایی رو روی زندگی خودش و تهیونگ بندازه...حالا بیست سال، تاوان راضی کننده ای برای سرنوشته؟ ┊Teaser: _ باهام بخواب... _چ... جونگکوک جراتی به خودش داد و در حالی که تلاش میکرد نگاهش رو از عضلات مرد منحرف کنه با صدای بلند تری گفت: _ گفتم باهام بخواب! _ مطمئنی ولیعهد؟ من غریزه‌ی جنسی کنترل نشده ای دارم... نگاه مستقیم و مطمئنش رو به چشمهای تهیونگ داد و مثل خودش جواب داد: _ بذار من به فکر اون بخش باشم، من اولین بارمه...تو باید به فکر لذت بردن من باشی! تهیونگ که تمام این مدت فکر نمیکرد چنین چیزی رو ازش بشنوه، ابروهاش رو بالا فرستاد و نگاهش رو توی اتاق چرخوند: _ اینجا؟ کلی مهمون بیرونه! جونگکوک کت جینش رو روی تخت انداخت و در حالی که گره‌ی کش موش رو از پشت محکم میکرد، لبخندی پر از شرارت زد. _ دقیقا همینجا...حالا اون درو قفل کن و نشونم بده چی بلدی ببر وحشی! پیج نویسنده: @sylvie_fic ┊Genres: Romance, Drama, angst, smut ┊Couple: Vkook, Hopemin ┊Writer: Sylvie☀️ ┊Up: Saturday
𝓑𝓵𝓸𝓸𝓭𝔂 𝓭𝓪𝓷𝓬𝓮(YOONMIN) by ATa079
7 parts Complete Mature
مقدمه: تو را دارم و از هیچ‌چیز غمم نیست. از صفر که هیچ، از منهای بی‌نهایت شروع خواهم کرد و از هیچ‌چیز نمی‌ترسم. من در آستانه‌ی مرگی مأیوس، در آستانه‌ی "عزیمتی نابهنگام" تو را یافتم؛ وقتی تو به من رسیدی من شکست مطلق بودم، من مرده بودم. پس حالا دیگر از چه چیز بترسم؟꧁ آنها باهم ازدواج کردند ولی افسوس سرنوشت با آنها یار نبود....:)꧁ وارد صحنه شد تمام چشم ها روی پسرک زیبا و ظریف سفید پوش قفل بود!...اما پسرک از میان آن جمعیت فقط دو چشم زیبا را میدید که با عشق به اون خیره است مثل تمام اوقاتی که برای او....فقط برای او! دلبری میکرد شروع کرد تن ظریفش را به حرکت در آوردن تا باز هم نگاه گرسنه ی مرد را به خود ببیند ولی درد تمام وجودش را در بر گرفت و سقوط کرد...خون!!!...خون بود و خون! و لحظه ی بعد صدای جیغ و داد برایش محو شد بی رحمیست اگر بگویم شاهکار زیباییست پسرک زیبایی پخش بر کف صحنه ی بزرگ با لباس سفید خونی!این رقص...رقصی خونین بود....! ꧁ 𝐟𝐢𝐜 𝐧𝐚𝐦𝐞: 𝗕𝗹𝗼𝗼𝗱𝘆 𝗱𝗮𝗻𝗰𝗲 𝐠𝐞𝐧𝐫𝐞: 𝑨𝑵𝑮𝑺𝑻 / 𝐂𝐋𝐀𝐒𝐒𝐈𝐂 / 𝑹𝑶𝑴𝑨𝑵𝑪𝑬 / 𝐇𝐀𝐏𝐏𝐘 𝐄𝐍𝐃 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: 𝐘𝐎𝐎𝐍𝐌𝐈𝐍 / 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕 / 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐌𝐈𝐍 𝐔𝐩 𝐭𝐢𝐦𝐞: 𝗦𝗮𝘁𝘂𝗿𝗱𝗮𝘆 𝐭𝐡𝐞 𝐰𝐫𝐢𝐭𝐞𝐫: 𝐁𝐋𝐀𝐂𝐊 𝐖𝐎𝐋𝐅
Marry on a cross by haruko10000
19 parts Ongoing Mature
حتما لازم نیست بزرگسال باشی تا درد رو با سلولات حس کنی! همیشه داستان ها با "همه چی از وقتی شروع شد" اغاز میشن ولی این‌ بار نه اغاز نه پایان و نه حتی احساسات مشخصی وجود داره، هرچی جلوتر میری متوجه میشی سرنوشت تعیین شده اس هرچقدر تلاش کنی دراخر اتفاقات گذشته با انزجار و بی شرمی تمام بند بند وجودتو چنگ میزنه و درون خودش میبلعتت. بعضی وقتا تاوانی که برای اتفاقات گذشته و حال باید پس بدی سنگین تر از تحمل انسانِ تمام بدبختی های لی فلیکس بعد از ورود پسر تازه وارد و بدعنق هزار برابر شدن، حداقل خودش اینجوری فکر میکرد - تغییر کردم + تظاهر کردی. - عنصرهای مورد علاقت چیه ان؟ + باریم، نیتروژن، ژومانیم، دیسپرونیوم، ید، کربن، پتاسیم؛ البته به لاتین. "در جهان ابدیه واقعیت بمان و ذره ای نزدیک دروازه‌ها نشو" Couples: hyunlix - minsung - chanmin Side couples: secret Genre(s) : School life, smut (full-rape), romance, angst, Slice of life, half fantasy Start : 2024 MAY 12 End : - 💯hyunlix - هیونلیکس 💯 minsung - مینسونگ 💯chanmin - چانمین ⭕️ قابل توجهتون باشه که، من حرفی از کاپل فرعی نزدم پس به تمام کاپل ها بها داده میشه ولی دراخر بوک مربوط به هیونلیکسِ. ⭕️ 📌امیدوارم لذت ببرید و حمایت کنید
You may also like
Slide 1 of 9
Shadow* cover
My dark hero [Z.M] cover
Boss from Hell  cover
red moon cover
fake love ❗عشق دروغین cover
"your eyes" cover
Darvin's Clover | VKOOK  cover
𝓑𝓵𝓸𝓸𝓭𝔂 𝓭𝓪𝓷𝓬𝓮(YOONMIN) cover
Marry on a cross cover

Shadow*

9 parts Complete Mature

من همیشه سایه بودم. وقتی در بالکن سیگار می‌کشید و دودش را با باد قسمت می‌کرد، وقتی روی کاناپهٔ فرسودهٔ پشت‌بامش کتاب می‌خواند و لب‌هایش آرام تکان می‌خورد، وقتی نصفه‌شب‌ها، زیر نور آباژور، دستش را روی شقیقه‌اش می‌گذاشت و با چشم‌های خسته به صفحه‌های پرونده‌ها خیره می‌ماند. من آن‌جا بودم... همیشه یک قدم عقب‌تر، پنهان در تاریکی، در گوشه‌ای که نورش به من نمی‌رسید. او هیچ‌وقت مرا ندید - یا شاید دید و ترجیح داد نبیند. من صدای خنده‌اش را از پشت دیوارها حفظ کرده‌ام. نحوه گفتن اسمم را، وقتی با بی‌حوصلگی صدا می‌زد. حتی بوی ادکلنش را وقتی از پله‌ها بالا می‌رفت... می‌گویند عشق باید روشن باشد، باید فریاد شود - اما عشق من تاریک است، بی‌صدا، نفس‌گیر، و ممنوع. من همیشه سایه بودم... و او، تنها نوری بود که من را زنده نگه می‌داشت. --------------- عشق یا یه وسواس؟ عشق یا یه بازی تاریک؟ عشق یا دروغ های او؟ ____________ داستان بیشتر روی مثلث عشقی هست دلا و دایان رابطه تاکسیکی دارن که دایان هربلایی سر دلا میاره ولی درنهایت با یه بوسه از دلش درمیاره. دلا رو میزنه و مجبور به کارهایی میکنتش که نمیخواد در اوایل همه چی خوب پیش میره ولی کم کم کنترل های شدید و رفتار های واقعی دایان رو میشه Smut, dark romance, bl, درحال آپ*