Story cover for Beneath ashes by me_as_eris
Beneath ashes
  • WpView
    Reads 1,277
  • WpVote
    Votes 234
  • WpPart
    Parts 18
  • WpView
    Reads 1,277
  • WpVote
    Votes 234
  • WpPart
    Parts 18
Ongoing, First published May 25
Mature
3 new parts
⸻
⟡ زیر خاکستر ⟡ 

🩶Geners ⟡
 رمنس_فانتزی_امگاورس_سلطنتی

🩶Couples ⟡
چانبک_هونهان_کایسو

🩶Up situations ⟡
شنبه ها


خلاصه:

عشق بین دوک‌زاده و شاهزاده‌ای که هیچ‌وقت نباید با هم در یک مسیر قرار می‌گرفتن...
یکی با غرور و جادویی که از آب تغذیه می‌شد،
دیگری با تاجی بر سر و رازی در دل که آتش حتی جرأت نزدیک شدن بهش رو نداشت.

در جهانی که پیوندها با قانون نوشته می‌شن و وفاداری خریدنیه،
چی می‌شه وقتی دو قدرت، دو گذشته، دو نفر...
به جای مبارزه، به هم نزدیک بشن؟

میون دسیسه‌های سلطنتی، جادوی خاموش، خیانت‌های آغشته به خون،
یه حس ممنوعه بینشون شکل می‌گیره-نه نور، نه تاریکی.
یه مرز مبهم...
بین نجات و نابودی.

و وقتی تاج از سر می‌افته و جنوب در آتش می‌سوزه،
تنها سؤال اینه:
اونا برای هم پناه می‌شن،
یا زخم آخر همدیگه؟


⟡ ⊹ ⟡ ⊹ ⟡ ⊹ ⟡ ⊹ ⟡ ⊹ ⟡ ⊹ ⟡ ⊹ ⟡ ⊹ ⟡ ⊹ ⟡ ⊹ ⟡ ⊹ ⟡ ⊹

تو برای نجات دادن کسی که دوسش داری،
چقدر حاضری پیش بری؟
All Rights Reserved
Sign up to add Beneath ashes to your library and receive updates
or
Content Guidelines
You may also like
𝒍𝒆𝒈𝒆𝒏𝒅 𝒐𝒇 𝒕𝒉𝒆_𝐃𝐄𝐌𝐎𝐍_ by golabaton
20 parts Ongoing
🔻عنوان: مُهر اهریمن ♦️کاپل‌ها: چانبک، هونهان ♦️ژانر: تریلر، دارک رمنس، انگست، اسمات 🔺نویسنده: golabaton برشی از داستان: _بازم اهریمنم میشی؟ تا جایی که مثل قبل حتی برام آدمم بکشی؟ پسری که انگشتاش رو با کنجکاوی و لذت توی لاشه‌ی سگی حرکت می‌داد و جز به جز اعضای حیوان مرده رو چک می‌کرد در جواب سوال بی احساسش لبخند بامزه‌ای تحویلش داد. جوری که انگار ازش یه شیشه نوتلا خواسته بود دستش رو از جسد حیوان بخت‌برگشته بیرون کشید و خیره به صورت جدیش خیلی غلیظ و پشت سرهم گفت. _البته... با کمال میل... با لذت... پسر ایستاده بعد تایید سه بخشیش لحظه‌ای سکوت کرد و شیطنت وار یکی از انگشتای کثیف وخونیش رو به دهن گذاشت و مکید. وقتی خوب تمیزش کرد با چشمهای درخشان و ترسناکش جلو اومد و زیر نگاه سردش سرخوش پلکی بهم کوبید. _مثلا میتونم چشمای ریز و درشت هر کسی رو که بخوای برات در بیارم و به عنوان مزه توی گیلاست بندازم... روانی مو مشکی با زدن لبخند دندون نمایی بقیه‌ی انگشتای خونی و کثیفش رو روی قلب کوبنده اش گذاشت و چنگی به سینه‌ی فشرده‌اش انداخت. _به شرطی که آخرش به عنوان هدیه این قلب کوچولو و نازت رو از سینه ات بیرون بکشم و به یه عروسک بی جون و بغلی تبدیلت کنم...قبوله؟...
Haumea by Castle_Demon
61 parts Complete
🔮 Haumea 🧬 Romance • Smut +18 • Omegaverse • Mpreg • Happy end 🥂 Chanbaek • HunHan • KaiSoo • KrisHo 🎩 writer: El ( Elnaz_CH ) 👤 ❄ Editor: Luira ( Eli ) • - من و تو خیلی وقته راهمون از هم جدا شده! از وقتی که احترام همو نگه نداشتیم و همو خورد کردیم! - من و تو راهمون جدا شد و دیگه هیچی نمیتونه ما رو سمت هم برگردونه! عین دوتا خط موازی که هیچوقت بهم نمیرسن! - بیا بذاریم این خط موازی ادامه پیدا کنه و دیگه نزدیک هم نشیم ؛ چون من واقعا حالم بهم میخوره از اینکه بخوام دوباره سمتت بیام! • ━━━━━━🔞🥂━━━━━━ • - چون اون بچه ی منه و تویی که اونو توی وجودت داری امگای منی! معلومه که برام مهمید! مهمید که حواسم بهتون باشه ؛ اگرم جوری هستم و رفتار میکنم که انگار صدبار این اتفاق برام افتاده فقط برای اینه که خودمو کنترل میکنم تا بتونم اوضاع رو کنترل کنم ؛ اگر الان دعوا کنم و داد بیداد راه بندازم , خودمو مخفی کنم چیزی عوض میشه؟ نه! من و اول اخر پدر اون بچه م ! هرکاری کنیم اون بچه ی من و توئه! • ━━━━━━🔞🥂━━━━━━ • - نمیدونم چرا اینجام فقط میدونم نمیتونم دیگه تحمل کنم ، نمیتونم هر لحظه حس کنم تو سینه م قلب ندارم چون تو نیستی پیشم! خسته شدم از این همه دوری و اتفاقای مسخره ای که مقصرشیم! من ... من فقط میخوام پیشت باشم ، میخوام داشته باشمت و بدونم توام همینُ میخوای! - فقط بی
You may also like
Slide 1 of 10
Love in Boardroom cover
Freesia  [vkook] cover
🐾 • Catnip •🐾 cover
𝒍𝒆𝒈𝒆𝒏𝒅 𝒐𝒇 𝒕𝒉𝒆_𝐃𝐄𝐌𝐎𝐍_ cover
Hiring Love - Vkook  cover
| 𝗪𝗿𝗶𝘁𝗲 𝗺𝗲 | ᵛ��ᵏᵒᵒᵏ cover
Haumea cover
𓆩❅𓆪𝓔𝓽𝓮𝓻𝓷𝓪𝓵 𝓦𝓲𝓷𝓽𝓮𝓻 𓆩❅𓆪 cover
Floating  cover
Love me every day🦋 cover

Love in Boardroom

18 parts Ongoing Mature

|•Love in Boardroom•|عشق در اتاق هیئت مدیره| 🦋ژانر: اداری، امگاورس، فلاف، عاشقانه، امپرگ، اسمات🔞 🦋کاپل: چانبک 🦋نویسنده: Delvindsp 🦋ایده: yas_exowhale 🦋خلاصه: پارک چانیول الفای غالبی که مدیرعامل شرکت cy. هست. شرکتی که فقط یه قانون داره و اون اینه که حضور کادر مجرد ممنوعه... منظور از ممنوع یعنی واقعا ممنوعه...! یه روز متوجه میشه که مدیر بخش سازماندهی اطلاعات یعنی ، بیون بکهیون، از قانون سرپیچی کرده و یه جلسه میگیره تا جلوی جمع آبروش رو ببره! آیا موفق به اینکار میشه یا سرنوشت چیز دیگه ای رو رقم میزنه؟ -من نمی‌تونم احساساتم رو نادیده بگیرم! این یه عشق واقعیه ، نه یه بازی. +عشق واقعی؟ یا فقط یه وسوسه؟ ما داریم با آتیش بازی می‌کنیم و هر لحظه ممکنه بسوزیم. پس انقدر به بهانه های مختلف جلو چشم همه لمسم نکن، رئیس جون!