Story cover for Mafiosa by Nara47130
Mafiosa
  • WpView
    Reads 1,926
  • WpVote
    Votes 283
  • WpPart
    Parts 11
  • WpView
    Reads 1,926
  • WpVote
    Votes 283
  • WpPart
    Parts 11
Ongoing, First published Jun 03
Mature
(تمام شده.)

لیسا مانوبان، رئیس خطرناک‌ترین مافیای دنیا، در یک سال گذشته درگیر مسائل مهم‌تری بود، اما حالا وقتشه که بدهی‌ها رو جمع کنه؛ شروعش هم با اون نیم میلیون دلاریه که وارث یکی از باندهای کوچیک مافیا بهش بدهکاره. البته کای عملاً مرده‌ست، چون لیسا می‌دونه که اون پولا رو نداره. در واقع، لیسا فقط دنبال کله‌ی اونه.

جنی مدت‌هاست با کای نامزد بوده، ولی هنوز دقیق نمی‌دونه که اون واقعاً چه کاری انجام می‌ده، فقط می‌دونه که پولداره - تا وقتی که دزدیده می‌شن.

ناگهان، جنی با یه انتخاب روبه‌رو می‌شه:
یا بذاره نامزدش کشته بشه، یا پیشنهاد لیسا رو بپذیره و بدهی اون رو با راه‌های دیگه‌ای پرداخت کنه...

با اینکه جنی در ابتدا با این پیشنهاد شرم‌آور مقاومت می‌کنه، اما کم‌کم متوجه می‌شه که... ازش بدش نمیاد.


---

Jenlisa،کمی تاریک،بی شرمانه و شامل صحنه های بزرگسالانه


#jenlisa
#smut
All Rights Reserved
Sign up to add Mafiosa to your library and receive updates
or
Content Guidelines
You may also like
Finix (yoonmin) by Ruby___writer
25 parts Ongoing
مین یونگی، آلفایی سرسخت و مستقل، پلیسیه که برای ارتقاء شغلی تصمیم می‌گیره وارد «آشیانه آلفا» بشه؛ آکادمی‌ای سخت و رقابتی برای تبدیل شدن به نیروی ویژه. اما درست قبل از شروع این مسیر، فشاری از سمت خانواده و تصمیمی پشت درهای بسته، اونو مجبور به پذیرش ازدواجی می‌کنه که هیچ‌وقت انتخاب خودش نبوده - با پارک جیمین، امگایی که پسر رئیس جدید سازمان ضدتروریسم کره‌ست. ورود به آکادمی برای یونگی فرصتیه برای فاصله گرفتن از این اجبار. اما نمی‌دونه جیمین هم، با هدفی مستقل و شخصیتی متفاوت از تمام کلیشه‌های ذهنی یونگی، وارد همون مسیر شده و حالا به‌عنوان تنها امگای حاضر در آشیانه، بیش از همه زیر نگاه‌هاست! بعضی تقاطع‌ها فقط آغازن، نه به مقصد ، بلکه به جایی که هیچ‌کس نمی‌تونه پیش‌بینیش کنه... ___________________________________ نام فیک : Finix کاپل اصلی : yoonmin (یونمین) ژانر : امگاورس / ازدواج اجباری / پلیسی / انگست / اکشن / رومنس / اسمات / عشق نفرت نویسنده : روبی ❤️ وضعیت : درحال انتشار (کپی ممنوع)⚠️ ____________________________________
Coshay / نامیرا by rominaromina396
128 parts Ongoing
فصل 1 احساس تنهایی خیلی خوبه ولی نه وقتی ۱۶ سال طول بکشه بلاخره یه جایی کم میاری ، کنجکاوی قلقلکت میده و دلو میزنی ب دریا و ...فرار میکنی ... ولی همیشه قرار نیست نتیجه ی یک اشتباه بد باشه شاید بشه شروع ی زندگی دوست‌داشتنی و پر ماجرا و شاید عجیب .... بخشی از داستان : پس من چی ؟ پسر کوچیک تر ب صورت مثل برف شوگا نگاه کرد هول شد .." .آلفا ! شوگا بیحرف همون دست جیمین رو سمت لباش برد و خورد . انگشتای عسلی جیمینم همراهش وارد دهنش شد و موج الکتریسیته ای وارد بدن امگا کرد. جیمین مسخ شده به چشمایی ک اگه اشتباه نمی‌کرد برق شیطنت از توش پیدا بود خیره شد.... کوک مثل بچه ها اعتراض کرد " هئونگگگگگ اون مال من بود ‌..من هنوز گشنمه ..!!! تهیونگ ک سیر شده بود به دیوار پشت سرش تکیه دادو دستی ب شکمش کشید ... " آخيش... چه خوب که من سیر شدم ! " کوک با غیض نیم خیز شد " میام میزنمتا ... تهیونگ با تخسی نگاهش کرد " جرئت داری بیا... فصل اول تمام شده😍🖖🏻 . . . فصل دوم در همین صفحه گذاشته میشه 😈🙈 داستان یه خانوادست ....اما ...آیا یه خانواده عادی ؟ ... . . . +میتونی تصور کنی از پدرت دو سال کوچیک تر باشی ؟! _ مطمئنی پدرته ؟! + اره ..... _ پس دیوونه شدی .. + نمیدونم ....شاید ... . . . زندگی مخفیانه یه خانواده ....و داستان های بینشون ... . . . هیجانی کمدی معمایی کاپل :
You may also like
Slide 1 of 10
𝙈𝙮 𝘾𝙤𝙢𝙢𝙖𝙣𝙙𝙚𝙧 •𝙑𝙠𝙤𝙤𝙠• cover
٭ Black wine ٭ cover
(GANGSTER) COMPLETED   cover
Finix (yoonmin) cover
Smell Of Death cover
protects/ ܩحߊ‌ܦ̇ࡈ߭ߊߺࡅ߳ߺߺܙ cover
Coshay / نامیرا cover
𝐇𝐀𝐈𝐑𝐎 cover
monster alpha cover
𝑭𝒊𝒓𝒔𝒕 𝒎𝒆𝒆𝒕𝒊𝒏𝒈《𝒗𝒌𝒐𝒐𝒌》 cover

𝙈𝙮 𝘾𝙤𝙢𝙢𝙖𝙣𝙙𝙚𝙧 •𝙑𝙠𝙤𝙤𝙠•

88 parts Complete

𝐍𝐚𝐦𝐞: 𝐌𝐘 𝐂𝐎𝐌𝐌𝐀𝐍𝐃𝐄𝐑🔞 [Completed] «جونگ‌کوک، سربازی که دو ماه به پایان خدمتش مونده و فکر می‌کنه که می‌تونه به آسونی سربازیش رو تموم کنه؛ اما با انتقال فرمانده‌ی جدید به پادگانشون، تمام معادلاتش به‌هم می‌ریزه.» - اگه این‌قدر علاقه به مردن داری... می‌تونم زودتر از این تمرین‌های کشنده دخلت رو بیارم! جونگ‌کوک که گونه و چونه‌اش توی دست بزرگ فرمانده‌اش تحت فشار بود، ناله‌ی آرومی کرد و جوابش رو داد: - آه...فرمانده... این‌قدر دوست داری من رو با دست‌های خودت بکشی؟ تهیونگ نیشخندی زد و با ول‌کردن چونه‌اش؛ انگشت شستش رو سمت زخم ابروی سربازش برد و نوازشش کرد. - تو این مدت... جز کشتنت به چیز دیگه‌ای فکر نکردم! «اتمام یافته» ⊹ کاپل⤟ویکوک ⊹ژانر⤟سربازی-رومنس-اسمات-اکشن-انگست