Story cover for VerChan| گرمای آتشین by Simwtsd
VerChan| گرمای آتشین
  • WpView
    Reads 1,228
  • WpVote
    Votes 548
  • WpPart
    Parts 15
  • WpView
    Reads 1,228
  • WpVote
    Votes 548
  • WpPart
    Parts 15
Complete, First published Jun 04
Mature
اون ثروتمند، کاریزماتیک و خوش‌‌چره بود.
میتونست هر مرد یا زنی رو که میخواست به دست بیاره... پس چرا این جوون جذاب نه؟ 
ورنون باید حتماً چان رو از آن خودش میکرد.



|| BoyxBoy|| Mature🔞
All Rights Reserved
Sign up to add VerChan| گرمای آتشین to your library and receive updates
or
Content Guidelines
You may also like
Jeongcheol | کوپید by Simwtsd
23 parts Complete
اسمم یون‌جونگهانه، ولی حالا اینو ولش کن. اگه بخوام صادق باشم، یه کم تیکه‌پرون و کنایه‌زنم. زیاد با بقیه نمیجوشم و فقط یه دوست صمیمی دارم، همین. شایدم یه جورایی از همه بچه‌های مدرسه بدم میاد... ولی یه پسر تو مدرسه هست که... چطور بگم؟ انگار از یه دنیای دیگه‌ست. اون‌قدر جذابه که فکر میکردم حتی نگاهمم نمیکنه. همون پسر رویایی که انگار برای من زیادی خوبه، برای همه زیادی خوبه! میدونی چی میگم؟ همون پادشاه باحال و محبوب مدرسه‌ست که با یه لبخند میتونه دل همه رو ببره... اوف، اینو بد گفتم، نه؟ خلاصه، وقتی یه روز اومد سمتم، قلبم داشت از ذوق وایمیستاد. اما فکر میکنید برای چی؟ ...برای اینکه ازم خواست کمکش کنم تا مخ صمیمی‌ترین دوستم رو بزنه... از همون اول میدونستم نباید دل ببندم و فکر کنم یه روزی ممکنه به من نگاه کنه. ولی بازم گفتم: «باشه، کمکت میکنم.» حتی اگه این کار دل خودمو بشکنه یا حتی دل دوستم که همیشه پشتم بوده، آخه چی ممکنه خراب شه؟ جز اینکه همه‌چیز به هم بریزه؟ فکرم این بود که اونا رو با هم جور کنم، بعد همه‌چیز روبراه میشه... مگه نه؟ ولی خب، زندگی هیچ‌وقت نمیذاره همه‌چیز به این راحتی پیش بره. .......
You may also like
Slide 1 of 10
Jeongcheol | کوپید cover
Blondie | Seoksoo cover
Who Like Me [L.S] *completed* cover
Crown and Love (Chanlix, Seongin, hyunho) cover
Breakfast ♡ cover
.𝐒𝐭𝐫𝐚𝐰𝐛𝐞𝐫𝐫𝐲. cover
Yes Darling, No Escape.  cover
Jeon Family | kookmin cover
Blue String cover
 JC| مگالو cover

Jeongcheol | کوپید

23 parts Complete

اسمم یون‌جونگهانه، ولی حالا اینو ولش کن. اگه بخوام صادق باشم، یه کم تیکه‌پرون و کنایه‌زنم. زیاد با بقیه نمیجوشم و فقط یه دوست صمیمی دارم، همین. شایدم یه جورایی از همه بچه‌های مدرسه بدم میاد... ولی یه پسر تو مدرسه هست که... چطور بگم؟ انگار از یه دنیای دیگه‌ست. اون‌قدر جذابه که فکر میکردم حتی نگاهمم نمیکنه. همون پسر رویایی که انگار برای من زیادی خوبه، برای همه زیادی خوبه! میدونی چی میگم؟ همون پادشاه باحال و محبوب مدرسه‌ست که با یه لبخند میتونه دل همه رو ببره... اوف، اینو بد گفتم، نه؟ خلاصه، وقتی یه روز اومد سمتم، قلبم داشت از ذوق وایمیستاد. اما فکر میکنید برای چی؟ ...برای اینکه ازم خواست کمکش کنم تا مخ صمیمی‌ترین دوستم رو بزنه... از همون اول میدونستم نباید دل ببندم و فکر کنم یه روزی ممکنه به من نگاه کنه. ولی بازم گفتم: «باشه، کمکت میکنم.» حتی اگه این کار دل خودمو بشکنه یا حتی دل دوستم که همیشه پشتم بوده، آخه چی ممکنه خراب شه؟ جز اینکه همه‌چیز به هم بریزه؟ فکرم این بود که اونا رو با هم جور کنم، بعد همه‌چیز روبراه میشه... مگه نه؟ ولی خب، زندگی هیچ‌وقت نمیذاره همه‌چیز به این راحتی پیش بره. .......